داو بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) غالب آمدن در بچنگ آوردن نوبت بازی نرد و جز آن. بدست آوردن نوبت بازی پیش از حریف. نوبت بردن. دَو بردن. ( در تداول مردم قزوین ) : از پسر نردباز داو گران تر ببر وز دو کف سادگان ساتگنی کش بدم.
منوچهری.
بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم گرچه از چار آخشیج و پنج در در ششدرم.