دانه زدن

لغت نامه دهخدا

دانه زدن. [ ن َ / ن ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دانه جستن از بدن هنگام ابتلای ببرخی بیماریها چون بیماری آبله مرغان و سرخک و جز آن. دانه جستن. برآمدگی خرد پیدا آمدن در بدن از آبله و غیره.

مترادف ها

grain (فعل)
جوانه زدن، تراشیدن، دانه دانه کردن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن

فارسی به عربی

حبوب

پیشنهاد کاربران

بپرس