چنین داد پاسخ که داننده مرد
که دارد ز کردار بد روی زرد.
فردوسی.
چو بهرام را دید داننده مردبر او آفریننده را یاد کرد.
فردوسی.
که اینت سخنگوی و داننده مردنه از بهر بازی و شطرنج و نرد.
فردوسی.
بهین گنج او هست داننده مردنکوتر سلیحش یلان نبرد.
اسدی.
رجوع به داننده شود.