دانستنی

/dAnestani/

معنی انگلیسی:
knowable, information

لغت نامه دهخدا

دانستنی. [ ن ِت َ ] ( ص لیاقت ) درخور دانستن. سزاوار دانستن. زیبای معرفت : اما یک نکته معلوم تو نیست و آن دانستنی است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 336 ). و چند نکت دیگر بود سخت دانستنی. ( تاریخ بیهقی ص 104 ). چند شغل فریضه که پیش داشت [ مسعود ] و پیش آمد و برگزاردند نبشته آمد، آنگاه مقامه بتمامی برانم که بسیار نوادر و عجایب است اندر آن دانستنی. ( تاریخ بیهقی ص 287 ).
اگر دانستنی بودی خود این راز
یکی زین نقش ها دردادی آواز.
نظامی.
- دانستنیها ؛ معلومات.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - قابل دانستن ۲ - ادراک شدنی قابل ادراک .

فرهنگ عمید

درخور دانستن، سزاوار دانستن.

مترادف ها

cognizable (صفت)
دانستنی، قابل درک

پیشنهاد کاربران

فرزانش دانست : ( فلسفهء علم )
فرزانش دانستنیها؛
دانستنیها چهارند،
۱ - دانش ( ها )
۲ - فرزانش ( ها ) .
۳ - آیین ( ها ) .
۴ - رازوری ( ها ) .
فرزانش دانشها.
فرزانش فرزانشها .
فرزانش آیینها.
فرزانش رازوریها.
این نموداری از دانستها و فرزانش دانستنیها خواهد بود.
" دریا دانست " اگر سراینده باشد دانستهایش در چامه اش نمودار می یابند و خاورش و رسش وراز نیز بر آنها جای می گذارد.
خاورش: اشراق.
رَسِش: الهام.
راز:عرفان.
دانستنی

بپرس