ارباب خرد ؛ عقلا و دانایان. ( ناظم الاطباء ) .
معنی کلمه: خردمندان عالمان
متضاد:نادانان
متضاد:نادانان
ندلب
دانایان می شود دانا عقل دار
اهل تمیز. [ اَ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مُمَیِّز. باهوش. باخرد. هوشمند : تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهرست و پوشانیدن آن بر اهل تمیز متعذر. ( کلیله و دمنه ) .
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
سعدی.
و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
سعدی.
و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.
دانا ها
جمع دانا
خردمندن ، عاقل، مشهور
متضاد دانایان
خردمندان
عقلا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)