دیکشنری
مترجم
بپرس
دان پاشیدن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
دان پاشیدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) دان پاچیدن. || فریفتن با عطا و دهش و یا طرق دیگر.
فرهنگ فارسی
دان پاچیدن
پیشنهاد کاربران
دان پاشیدن: [عامیانه، کنایه ] دانه ریختن، به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن.
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها