دامن برفشاندن

پیشنهاد کاربران

دامن برفشاندن ؛ ول کردن. رها کردن. فروهشتن دامن. سردادن دامن. فروگذاردن دامن.
- || اعراض کردن از چیزی. ترک کردن آن. اجتناب کردن از آن :
زین خرابات برفشان دامن
تا شوی بر لباس فخر طراز.
سنائی.

بپرس