دامن از دست کسی ستاندن ؛ دوری خواستن کردن. روی ازو گرداندن. از او مفارقت کردن خواستن. اعراض کردن از وی :
چو من بدام هوای تو پای بسته شدم
مکش سر از من و مستان ز دست من دامن.
سوزنی.
چو من بدام هوای تو پای بسته شدم
مکش سر از من و مستان ز دست من دامن.
سوزنی.