دامغانی. ( اِخ ) ابوعلی محمدبن عیسی الدامغانی. رجوع به محمدبن عیسی و رجوع به یتیمةالدهر ثعالبی ص 69 ج 4 شود.
دامغانی. ( اِخ ) احمد قاضی. یا قاضی احمد او راست : کتاب الاستظهار یا الاستظهار الاخبار. وحمداﷲ مستوفی از آن نقل کند. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 511 و 512 ) ( نزهة القلوب چ اروپا مقاله سوم ص 13 ).
دامغانی. ( اِخ ) پهلوان حسن ، یازدهم از خاندان سربداران ( 762-766 هَ. ق. ). رجوع به پهلوان حسن و نیزرجوع به حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 ص 365 شود.
دامغانی. ( اِخ ) علی. قاضی القضاة بعهد قائم خلیفه عباسی. وی درفتنه ارسلان بساسیری ، در حرم خلیفه همراه وزیر ابومسلم و خود خلیفه و رئیس الرؤسا ابن شروان و غیرهم گرفتار و بر شتر نشانیده و گرد بغداد برسوائی گردانیده و سپس کشته شده است. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 357 ).
دامغانی. ( اِخ ) محمد علی قاضی از معاصران سلطان طغرل بیک و ابونصر کندری وزیر، کندری این مرد را تربیت کرد تا قائم خلیفه عباسی و سلطان طغرل بیک قضاء بغداد بدو دادند، او را در همه روی زمین یک وجب ملک نبود و نه ملبوسی سزاوار و نه مرکوبی بود، از کار قضا چندان نعمت حاصل کرد که هر سال دویست هزار خروار غله از زراعت او حاصل میشد و سالها قضاء بغداد در نسل او بماند. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 358 ).
دامغانی. ( اِخ ) منوچهری. احمدبن قوص بن احمد. شاعر معروف قرن پنجم هجری. رجوع به منوچهری شود :
سوی تاج عمرانیان هم بدینسان
بیامد منوچهری دامغانی.
منوچهری.
دامغانی. ( اِخ ) مولانا شامی. رجوع به شامی و نیز رجوع به مجالس النفائس ص 62 شود.
دامغانی. ( اِخ ) الحنفی. از معاصران المقتدی خلیفه عباسی است. بخلافت المقتدی بامراﷲ ابوالقاسم در محضر شیخ ابی اسحاق شیرازی و ابن الصباغ واین دامغانی بیعت شده است و هم بایام مقتدی درگذشته... رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 280 و 282 شود.