دامغ. [ م ِ ] ( ع ص ) سرشکننده. ( آنندراج ) ( غیاث ). || تباه کننده. ( دهار ). هلاک کننده : تو دامغ روم و از حسامت زلزال بدامغان ببینم.خاقانی.قاهر کفار و باج از قاهره درخواسته دامغ اشرار و گرد از دامغان انگیخته.خاقانی.|| خوارکننده. ( دهار ).