دامان جمع ساختن ؛ فراهم آوردن دامان. برچیدن دامان. بتن بیشتر پیچیدن آن.
- || به کنایه ، دوری از بدنامی. احتیاط کردن از بدنامی و رسوائی :
نگیرد هیچکس در دامن محشر گریبانت
اگر دامان خود را جمع سازی غنچه وار اینجا.
صائب.
- || به کنایه ، دوری از بدنامی. احتیاط کردن از بدنامی و رسوائی :
نگیرد هیچکس در دامن محشر گریبانت
اگر دامان خود را جمع سازی غنچه وار اینجا.
صائب.