دام کنده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) رهایی یافته از دام و بند. ( ناظم الاطباء ). که دام برکنده باشد. که دام فروگسسته باشد.طائری که بزور طپش از دام برآمده باشد : ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تووی شانه دام کنده زلف سیاه تو.ملامفید بلخی ( از آنندراج ).