دام دیده

لغت نامه دهخدا

دامدیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) به دام افتاده و خلاص یافته. که یکبار در دام گرفتار و سپس رها شده باشد و از آن بکنایه مجرب و باتجربه و کسی که از چیزی یا جایی یکبار آسیبی دیده و دگر بار احتراز از آن کس یا چیز لازم بیند اراده شود :
نشاید شد پی مرغ پریده
نه دنبال شکار دامدیده.
نظامی.
چون رفت گوزن دامدیده
زان بقعه روان شد آرمیده.
نظامی.

فرهنگ فارسی

که دام دیده باشد

پیشنهاد کاربران

بپرس