دالیه
لغت نامه دهخدا
دالیة. [ ی َ ] ( ع اِ ) ساق و تنه بعض درختان که برروند دراز و جز با تکیه کردن بچیزی برپانتواند بود چون رز و جز آن. ج ، دوالی : و شجرات الفلفل شبیه اند به دوالی العنب. ( ابن بطوطه ).
دالیة. [ ی َ ] ( اِخ ) نام شهرکی است بر کناره غربی فرات میان عانة و رحبة. ( معجم البلدان ).آنرا دالیةبن طوق نیز گویند. ( تجارب الامم ج 2 ص 37 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید