لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خراب شدن عیب دار شدن مقابل سالم و بی عیب بودن
■داغون و داغان در اصل از داغیلماق ترکی یعنی پریشانی و ویرانی و پراکنده شدن هست
■در تداول عامیانه مردم تهران در معنای پریشان و واپاشیده استفاده شده و قطعا ترکی هست در هیچ منبعی از فارسی وجود ندارد
... [مشاهده متن کامل]
■درب و داغون در فارسی darmadağin هست اگر دقت کنید اصلا درب که در فارسی در هست معنی آن را ندارد
■uşaklar okul dan dağildilar
بچه از مدرسه در اومدن ( پراکنده شدن )
■dağilmişam onun jeyran gozlerine
به چشمام زیبای او مدحوش شده ام
■dağildim ona حواسم به آن پرت شده
■در تداول عامیانه مردم تهران در معنای پریشان و واپاشیده استفاده شده و قطعا ترکی هست در هیچ منبعی از فارسی وجود ندارد
... [مشاهده متن کامل]
■درب و داغون در فارسی darmadağin هست اگر دقت کنید اصلا درب که در فارسی در هست معنی آن را ندارد
■uşaklar okul dan dağildilar
بچه از مدرسه در اومدن ( پراکنده شدن )
■dağilmişam onun jeyran gozlerine
به چشمام زیبای او مدحوش شده ام
■dağildim ona حواسم به آن پرت شده
کوباندن،
( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن،
خراب کردن،
داغان کردن
کشتی داشت زیر کوبش های امواج متلاشی می شد.