داغون
لغت نامه دهخدا
داغون. ( اِخ ) نام یکی از معبودان مردم فلسطین ، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
اقای رضا هاشمی. خود پسوند گون ریشه ترکی داره .
لطفا اتیمولوژی منطقی تری بفرمایید
لطفا اتیمولوژی منطقی تری بفرمایید
داغلاماق که هیچ فعل کمکی داره و ریشش هم ترکی نیست
اما داغیلماق
خود کلمه داغ از تاکماق تاخماق هست ریشش
داغیلماق رو میتونید تاکیلماق ببینید. فرو رفتن ، مفهوم دیگه ای هم که گرفته به معنای نابود شدن ، فرو ریختن. الان از مفهوم فرو ریختن استفاده میشه
داغون هم از همین مفهوم گرفته شده
اما داغیلماق
خود کلمه داغ از تاکماق تاخماق هست ریشش
داغیلماق رو میتونید تاکیلماق ببینید. فرو رفتن ، مفهوم دیگه ای هم که گرفته به معنای نابود شدن ، فرو ریختن. الان از مفهوم فرو ریختن استفاده میشه
داغون هم از همین مفهوم گرفته شده
درود
آیا درباره یک واژه ساده نیاز به این همه فلسفه بافیست؟!
اینکه در ترکی کارواژه های داغلاماق یا داغیلماق یا هرچیز دیگری هست نکته درخور نگرشی نیست باید ریشه واژه را بررسی کرد.
جای هیچ گمانی نیست که ریشه این کارواژه ها [داغ] است آیا کسی ریشه دیگری می بیند؟
... [مشاهده متن کامل]
داغ در ترکی کوه است؛ آیا کوه ویژگی [داغ شدن] یا [از هم پاشیدن] دارد؟!
اگر آن کارواژگان یاد شده در ترکی به چم ( معنی ) استوار بودن، سفت و سخت شدن، ایستادگی کردن و چمارها ومعناهایی از این دست داشت دوستان فلسفه دان ما به زودی می گفتند "بعله ببینید ترکی زبان فلسفه و اعتقاداته! خب معنی سخت بودن و ایستادگی بایدم از کوه گرفته بشه، برای این معنی چی بهتر از کوه=داغ؛ پس داغلاماغ یعنی سخت بودن و داغیلماغ یعنی ایستادگی کردن.
ولی همان فلسفه هم اگر به دست شماری سوفسطاییِ خود فیلسوف پندار افتد از راه به در شود و باید فاتحه اش را خواند.
ولی خداوند فرزانه و حکیم در گذشته ای بسی دورتر، زبان دیگری آفریده بود که در آن داغ چمِ [بسیار گرم] داشت و از این درونمایه، کارواژه ها وواژه های فراوانی می تراوید همچون داغ زدن، داغ کردن، داغ شدن، داغ دیدن، داغ نهادن، داغ کشیدن، داغ نشستن و. . . و داغان ( خراب ) ، داغانه ( مزد داغ کردن ) ، داغینه ( کهنه ) ، داغدار، داغدیده، داغگاه ( جای داغ ) ، داغسر ( تاس ) ، داغ دل، داغ آب، داغو ( نان نیم سوخته ) ، داغ خورده و. . . :
چنین گفت رستم که گر شهریار / چنان داغ دل شاید و سوکوار ( فردوسی )
همه داغ کن بر سر انجمن / مبادش زبان و مبادش دهن ( فردوسی )
هر آن ریش ( زخم ) کز مرهم آید براه / تو داغش کنی بیش گردد تباه ( اسدی توسی )
داغ مستنصر بالله نهادستم / بر سینه و بر پهنه ی پیشانی ( ناصرخسرو )
زده خار بر هر گلی داغها / نوائی و برگی نه در باغها ( نظامی )
بوسه بر داغگاه او دادی / بندیی را ز بند بگشادی ( نظامی )
داغ تو داریم و سگ داغدار / می نپذیرند شهان در شکار ( نظامی )
چه داغها که ز چرخم نشسته بر سینه / چه اشکها که ز چشمم دویده بر رخسار ( ظهیر فریابی سده 6 )
هر دل که غم تو داغ کردش / خون جگر آمد آب خوردش ( خاقانی )
ز سر تازه کن عیش پدرام را / بکش داغ خود گور ایام را ( ظهوری سده 10 )
زآنکه داغ آهنین آخر دوای دردهاست / ز آتشین آه من آهن داغ شد بر پای من ( خاقانی )
عشق توام داغ چنان می کند / کآتش سوزنده فغان می کند ( عطار )
نعل دگرگون زده اسبت به طعن / بر رخ ابلیس زده داغ لعن ( امیرخسرو دهلوی )
لاله بوی میِ نوشین بشنید از دم صبح / داغ دل بود، به امید دوا باز آمد ( حافظ )
رخسار تست لاله بی داغ این چمن / این لاله های باغ همه داغدیده اند ( صائب )
همه آن واژه ها و کارواژه ها هرکدام نشانه یا گونه ای تباهی و نابسامانی را نشان می دهند که در پی داغ خوردن پدید آمده اند یا تشبیه به داغ خوردن هستند مانند داغان، داغینه، داغ دل، داغدار، داغ آب، داغسر، داغدیده.
برخی از این واژه ها هم در زبان چکامه سرایان کهن نیامده و انگ عامیانه بودن به آن خورده مانند داغان، داغینه، داغسر، داغو و. . ولی این دستاویزی برای نا پارسی دانستنِ آنها نیست.
ریشه آن کارواژه های ترکی نیز درواقع همان [داغ]ی است که پیامد آن داغی ( گرمای شدید ) ، تباهی و ازهم پاشیدگی ست یعنی داغ پارسی نه داغ ترکی=کوه!!!
زبان نیاکان مردم آذربایگان به گفته تاریخنگاران و شاعران آن دیار تا حدوددوره صفوی، زبان پهلوی بود که در گذار به ترکی، واژگان فراوانی را به زبان نورسیده ی ترکی درون نمود که بسیاری از آنها با چسبیدن یک ماق و. . به آنها نقش کارواژه ای ( فعلی ) هم در زبان ترکی یافته اند.
آیا درباره یک واژه ساده نیاز به این همه فلسفه بافیست؟!
اینکه در ترکی کارواژه های داغلاماق یا داغیلماق یا هرچیز دیگری هست نکته درخور نگرشی نیست باید ریشه واژه را بررسی کرد.
جای هیچ گمانی نیست که ریشه این کارواژه ها [داغ] است آیا کسی ریشه دیگری می بیند؟
... [مشاهده متن کامل]
داغ در ترکی کوه است؛ آیا کوه ویژگی [داغ شدن] یا [از هم پاشیدن] دارد؟!
اگر آن کارواژگان یاد شده در ترکی به چم ( معنی ) استوار بودن، سفت و سخت شدن، ایستادگی کردن و چمارها ومعناهایی از این دست داشت دوستان فلسفه دان ما به زودی می گفتند "بعله ببینید ترکی زبان فلسفه و اعتقاداته! خب معنی سخت بودن و ایستادگی بایدم از کوه گرفته بشه، برای این معنی چی بهتر از کوه=داغ؛ پس داغلاماغ یعنی سخت بودن و داغیلماغ یعنی ایستادگی کردن.
ولی همان فلسفه هم اگر به دست شماری سوفسطاییِ خود فیلسوف پندار افتد از راه به در شود و باید فاتحه اش را خواند.
ولی خداوند فرزانه و حکیم در گذشته ای بسی دورتر، زبان دیگری آفریده بود که در آن داغ چمِ [بسیار گرم] داشت و از این درونمایه، کارواژه ها وواژه های فراوانی می تراوید همچون داغ زدن، داغ کردن، داغ شدن، داغ دیدن، داغ نهادن، داغ کشیدن، داغ نشستن و. . . و داغان ( خراب ) ، داغانه ( مزد داغ کردن ) ، داغینه ( کهنه ) ، داغدار، داغدیده، داغگاه ( جای داغ ) ، داغسر ( تاس ) ، داغ دل، داغ آب، داغو ( نان نیم سوخته ) ، داغ خورده و. . . :
چنین گفت رستم که گر شهریار / چنان داغ دل شاید و سوکوار ( فردوسی )
همه داغ کن بر سر انجمن / مبادش زبان و مبادش دهن ( فردوسی )
هر آن ریش ( زخم ) کز مرهم آید براه / تو داغش کنی بیش گردد تباه ( اسدی توسی )
داغ مستنصر بالله نهادستم / بر سینه و بر پهنه ی پیشانی ( ناصرخسرو )
زده خار بر هر گلی داغها / نوائی و برگی نه در باغها ( نظامی )
بوسه بر داغگاه او دادی / بندیی را ز بند بگشادی ( نظامی )
داغ تو داریم و سگ داغدار / می نپذیرند شهان در شکار ( نظامی )
چه داغها که ز چرخم نشسته بر سینه / چه اشکها که ز چشمم دویده بر رخسار ( ظهیر فریابی سده 6 )
هر دل که غم تو داغ کردش / خون جگر آمد آب خوردش ( خاقانی )
ز سر تازه کن عیش پدرام را / بکش داغ خود گور ایام را ( ظهوری سده 10 )
زآنکه داغ آهنین آخر دوای دردهاست / ز آتشین آه من آهن داغ شد بر پای من ( خاقانی )
عشق توام داغ چنان می کند / کآتش سوزنده فغان می کند ( عطار )
نعل دگرگون زده اسبت به طعن / بر رخ ابلیس زده داغ لعن ( امیرخسرو دهلوی )
لاله بوی میِ نوشین بشنید از دم صبح / داغ دل بود، به امید دوا باز آمد ( حافظ )
رخسار تست لاله بی داغ این چمن / این لاله های باغ همه داغدیده اند ( صائب )
همه آن واژه ها و کارواژه ها هرکدام نشانه یا گونه ای تباهی و نابسامانی را نشان می دهند که در پی داغ خوردن پدید آمده اند یا تشبیه به داغ خوردن هستند مانند داغان، داغینه، داغ دل، داغدار، داغ آب، داغسر، داغدیده.
برخی از این واژه ها هم در زبان چکامه سرایان کهن نیامده و انگ عامیانه بودن به آن خورده مانند داغان، داغینه، داغسر، داغو و. . ولی این دستاویزی برای نا پارسی دانستنِ آنها نیست.
ریشه آن کارواژه های ترکی نیز درواقع همان [داغ]ی است که پیامد آن داغی ( گرمای شدید ) ، تباهی و ازهم پاشیدگی ست یعنی داغ پارسی نه داغ ترکی=کوه!!!
زبان نیاکان مردم آذربایگان به گفته تاریخنگاران و شاعران آن دیار تا حدوددوره صفوی، زبان پهلوی بود که در گذار به ترکی، واژگان فراوانی را به زبان نورسیده ی ترکی درون نمود که بسیاری از آنها با چسبیدن یک ماق و. . به آنها نقش کارواژه ای ( فعلی ) هم در زبان ترکی یافته اند.
داغون از ریشه ترکی داغیلماق و متضاد ییغیلماق ( جمع شدن ) است.
داغیلماق مفهوم برگشت رو میده، پراکنده شدن جمع، تخریب سازه، برگشت به اول، قیامت ( قییتمک )
گروهی که جمع شدن برگردن، ( از حالت جمع شدن به حالت اول برگردن یا پراکنده شوند )
... [مشاهده متن کامل]
آبی که جمع شده مثلا از لیوان بریزد. ( به حالت اول برگردد یا جمع شدگی بهم بریزد )
اشیایی که روی هم انباشته شده بریزد ( به حالت اول برگرد یا جمع شدگی بهم بریزد )
داغون کردن: یعنی بهم ریختن، از بین بردن
زبان ترکی زبان فلسفه و اعتقادات است و داغ دیده یعنی از جمع رفته، درگذشت دیده، دارای از بین رفته، دارای مرده ( همه از اوییم و به سوی او برمیگردیم )
داغیلماق متظاد ییغیلماق ( جمع شدن ) است.
ییغیل: جمع شو
داغیل: برگشت از حالت جمع
****مطالعه بیشتر:
واژه های مرتبط و شبیه هم:
ییغ داغید غریت، گری ت، برگرد ، گرد، گردش، برگشت،
پشت در زبان ترکی: دال، دالی، آرخا، گری
دالیا قالماق: عقب موندن
ارخاندا وارام: پشتت هستم
ارخئین اولماق: پشت گرم بودن، مطمئن بودن
گریت: برگرد
گرترمک: برگشت دادن
گریتمک: برگشتن
قریتیلمه: برگشتنی
****
داغیلماق مفهوم برگشت رو میده، پراکنده شدن جمع، تخریب سازه، برگشت به اول، قیامت ( قییتمک )
گروهی که جمع شدن برگردن، ( از حالت جمع شدن به حالت اول برگردن یا پراکنده شوند )
... [مشاهده متن کامل]
آبی که جمع شده مثلا از لیوان بریزد. ( به حالت اول برگردد یا جمع شدگی بهم بریزد )
اشیایی که روی هم انباشته شده بریزد ( به حالت اول برگرد یا جمع شدگی بهم بریزد )
داغون کردن: یعنی بهم ریختن، از بین بردن
زبان ترکی زبان فلسفه و اعتقادات است و داغ دیده یعنی از جمع رفته، درگذشت دیده، دارای از بین رفته، دارای مرده ( همه از اوییم و به سوی او برمیگردیم )
داغیلماق متظاد ییغیلماق ( جمع شدن ) است.
ییغیل: جمع شو
داغیل: برگشت از حالت جمع
****مطالعه بیشتر:
واژه های مرتبط و شبیه هم:
ییغ داغید غریت، گری ت، برگرد ، گرد، گردش، برگشت،
پشت در زبان ترکی: دال، دالی، آرخا، گری
دالیا قالماق: عقب موندن
ارخاندا وارام: پشتت هستم
ارخئین اولماق: پشت گرم بودن، مطمئن بودن
گریت: برگرد
گرترمک: برگشت دادن
گریتمک: برگشتن
قریتیلمه: برگشتنی
****
با سلام
من متوجه شدم سه چهار نفر یه چیز رو چند بار تکرار کرده اند که معلوم میشود یه کاربر هستند ؛ (
گل پس داغ در ترکی یعنی کوه
ما در باره داغین داغان داغون حرف میزنیم
●کافا سنه داغیلدی = فکرم به تو پرت شد
... [مشاهده متن کامل]
( معنای حواس چرت شدن به سمت )
اوشاق لار یغوادان داغیلدیلار=بچه ها از جمع پراکنده شدن
داغ در فارسی یعنی گرم و جز این معنای دیگری نداشته و ندارد
عمید دهخدا و معین این کلمه رو عامیانه دانسته اند پس ربطی به گذشته زبان شما ندارد
شما کلمه ببخشید س، یکتیر رو کاملا ترکی به معنای برو بده هست رو الان بین فارسها میبینید چند ساله استفاده میشه خب معلومه که داغون که تا ۶۰ سال پیش تو لغت نامه ایران نبوده فارسی نیست
تکرا میکنم داغ اگر در ترکی فقط کوه باشه
در فارسی هم فقط معنی گرم میده
داغون از داغیلماق هست
این کلمه جز دیوان اشعار ترکی استاد شهریار در هیچ کتابی نیامده که حتی اتیمولوژی این کلمه تورکیست
من متوجه شدم سه چهار نفر یه چیز رو چند بار تکرار کرده اند که معلوم میشود یه کاربر هستند ؛ (
گل پس داغ در ترکی یعنی کوه
ما در باره داغین داغان داغون حرف میزنیم
●کافا سنه داغیلدی = فکرم به تو پرت شد
... [مشاهده متن کامل]
( معنای حواس چرت شدن به سمت )
اوشاق لار یغوادان داغیلدیلار=بچه ها از جمع پراکنده شدن
داغ در فارسی یعنی گرم و جز این معنای دیگری نداشته و ندارد
عمید دهخدا و معین این کلمه رو عامیانه دانسته اند پس ربطی به گذشته زبان شما ندارد
شما کلمه ببخشید س، یکتیر رو کاملا ترکی به معنای برو بده هست رو الان بین فارسها میبینید چند ساله استفاده میشه خب معلومه که داغون که تا ۶۰ سال پیش تو لغت نامه ایران نبوده فارسی نیست
تکرا میکنم داغ اگر در ترکی فقط کوه باشه
در فارسی هم فقط معنی گرم میده
داغون از داغیلماق هست
این کلمه جز دیوان اشعار ترکی استاد شهریار در هیچ کتابی نیامده که حتی اتیمولوژی این کلمه تورکیست
Darma dağin = بمثل ارزن پخش شده
Dağildi اوشاق لار درسانه دن داغیلدی =بچه ها از مدرسه پراکنده شدن
این کلمه مربوط به فارسی نیست
دهخدا= کلمه متداول مردم تهران؟! مردمی که زمان دهخدا ۶۰ درصدش تورک بودن
Dağildi اوشاق لار درسانه دن داغیلدی =بچه ها از مدرسه پراکنده شدن
این کلمه مربوط به فارسی نیست
دهخدا= کلمه متداول مردم تهران؟! مردمی که زمان دهخدا ۶۰ درصدش تورک بودن
خانم پروانه خانم
داغیلماق
داغلاماق
اولی تورکی و دومی فارسیست
اولی به معنای از هم پاشیدن و دومی به معنای داغ کردن.
شما احاطه ی کامل نسبت به تورکی ندارین و صرفا تشابهاتی پیدا کردین و فکر میکنین ریشه یابی کردین
... [مشاهده متن کامل]
تورکی زبان افعاله
در مورد واژه ی جالانماق باید عرض کنم خدمتتون این فعل معنی گسترده ای داره و علاوه بر ریختن دربرگیرنده ی برخورد هم هست یعنی توامان خوردن یا برخورد و ریخته شدن آب مثلا آب موجود در استکان
اونی که شما میفرمایید اخماق هست یا آخیلماق که معنی جاری شدن دارد و جالانماق اصلا به هیچ وجه معنی جاری شدن نمیدهد. همانطور که گفتم شما کامل به تورکی مشرف نیستین برای همین معانی را اشتباه برداشت میکنید
ولی باشه چون شما میفرمایید هر واژه ای که در تورکی هست فارسیست. باشد که از ما راضی باشید
داغیلماق
داغلاماق
اولی تورکی و دومی فارسیست
اولی به معنای از هم پاشیدن و دومی به معنای داغ کردن.
شما احاطه ی کامل نسبت به تورکی ندارین و صرفا تشابهاتی پیدا کردین و فکر میکنین ریشه یابی کردین
... [مشاهده متن کامل]
تورکی زبان افعاله
در مورد واژه ی جالانماق باید عرض کنم خدمتتون این فعل معنی گسترده ای داره و علاوه بر ریختن دربرگیرنده ی برخورد هم هست یعنی توامان خوردن یا برخورد و ریخته شدن آب مثلا آب موجود در استکان
اونی که شما میفرمایید اخماق هست یا آخیلماق که معنی جاری شدن دارد و جالانماق اصلا به هیچ وجه معنی جاری شدن نمیدهد. همانطور که گفتم شما کامل به تورکی مشرف نیستین برای همین معانی را اشتباه برداشت میکنید
ولی باشه چون شما میفرمایید هر واژه ای که در تورکی هست فارسیست. باشد که از ما راضی باشید
داغون یعنی همانند داغ شده ها و سوخته ها که به نظر من دق کردن هم به معنی سوختن از درون از واژه داغ دیدن می آید. در آذربایجان ما همواره با دو مدل واژه روبرو هستیم واژه های کاملا ترکی و واژهای پهلوی ترکی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده . داغیلماغ از واژه داغ پارسیک گرفته شده و کاملا معنی متلاشی شدن و گسیختگی را میدهدو اما اصل واژه داغیلماغ در ترکی واژه توکولماق و آغنامق هست نکته جالب اینکه ما در زبان محلی خودمان برای واژه ریختن شدن آب علاوه بر توکولماخ از واژه جالانماخ هم استفاده میکنیم که از واژه فارسی جاری شدن که ترکیزه شده هست، می باشد. یا برای همین واژه داغون از واژه فارسی، ترکی شده پارچالاماخ استفاده میکنیم که از واژه پاره شدن هست. پس هر واژه ای که در ترکی هست الزاما ترکی نیست مثل داغیلماغ. بسیار باید دقت کرد چون برای زبان پارسیک دو رخداد وجود دارد اولی اینکه چون ایرانیان امپراطوری داشتن هرجا رفتن با مردم اون منطقه حتما دادو ستد واژه ای داشتن مثلا تورانیان فرزندان تورج بودن که در اثر مجاوت با ترکان بسیاری از واژگان پارسی را وارد زبان ترکی کرده و بسیار پیشتر از یورش ترکان به ایران یعنی در زمان پیشا تاریخی عمل ترکیزه شدن بسیاری از واژگان پارسی متاسفانه توسط ایرانی ها صورت گرفته . دومی پس از آفند ترکان که هم زبان خودشون رو تحمیل کردن و هم بسیاری از واژگان پارسی میانه یا پهلوی رو ترکیزه کردن و به نام واژه ترکی به خورد ما دادن. پس هر واژه ای در ترکی باشد صرفا ترکی نیست.
واژه داغ در ترکی به غیر از کوه هیچ معنی دیگه ای نداره، در قدیم وقتی به کسی به خاطر برده بودن یا جرمی مرتکب شدن داغ مزاشتن یا دام ها رو برای نشانه داغ میزاشتن یا حتی اگر کسی در اتش میسوخت مانند آهنگران
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
میگفتن داغان شده، کمکم برای هرچیزی که از ریخت افتاده هم اطلاق شده، این واژه سازیها رو برید در جایی مطرح کنید که اصلا ترک نداره که کسی ازش بپرسه
خراب و عیب دار مقابل سالم بی عیب
واژه ای کاملا فارسی هست
داغون یا داغان یا داغیلماق یا هر کوفت دیگه ای که باشه از ریشه �داغ� گرفته شده
داغ در ترکی به معنی کوه هست و هیچ ارتباطی با معنی نابود شده و پریشان نداره و اگر در ترکی معنای پریشان میده از فارسی گرفته شده
... [مشاهده متن کامل]
داغ در فارسی به معنای خیلی گرم و سوختن و نابود شده، میده مثلا کسی که بلای بزرگی بهش رسیده باشه میگن فلانی داغ شده یا سوخته یا نابود شده، یا مثلا در جر و دعوا به طرف مقابلش میگه داغت میکنم یعنی نابودت میکنم و میسوزونمت
وقتی میگن ماشین داغون شده همونطور که گفتم یعنی ماشین نابود شده و سوخته
داغون یا داغان یا داغیلماق یا هر کوفت دیگه ای که باشه از ریشه �داغ� گرفته شده
داغ در ترکی به معنی کوه هست و هیچ ارتباطی با معنی نابود شده و پریشان نداره و اگر در ترکی معنای پریشان میده از فارسی گرفته شده
... [مشاهده متن کامل]
داغ در فارسی به معنای خیلی گرم و سوختن و نابود شده، میده مثلا کسی که بلای بزرگی بهش رسیده باشه میگن فلانی داغ شده یا سوخته یا نابود شده، یا مثلا در جر و دعوا به طرف مقابلش میگه داغت میکنم یعنی نابودت میکنم و میسوزونمت
وقتی میگن ماشین داغون شده همونطور که گفتم یعنی ماشین نابود شده و سوخته
داغون کردن به معنی داغ زدن باشد جزو واژه های پارسی هست. اما به معنی داغان کردن و تارو مار کردن باشد می توان گفت که ترکی آذری هست . واژه داغیلماق مصدر هست به معنی پخش شدن در کوه می باشد از ریشه داغ/ تاغ/= کوه
... [مشاهده متن کامل]
اما ممکن است از واژه ایرانی باستان /داغیلتاگ/ باشد به معنی پخش شدن، و به زبان ترکی توسط تغار ها و تورانیان ایرانی زبان راه یاقته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
اما ممکن است از واژه ایرانی باستان /داغیلتاگ/ باشد به معنی پخش شدن، و به زبان ترکی توسط تغار ها و تورانیان ایرانی زبان راه یاقته باشد.
ترکی . وقتی که می گوییم ماشین داغون آیا منظور ماشین داغ دیده و بَرده شده است یا ماشین متلاشی شده و از هم پاشیده؟
داغ در فارسی معنای خیلی گرم میدهد
در گذشته مجرمان را با تکه آهنی داغ میزدند تا شناخته شوند و از دیگران جدا باشند
و بتدریجی معنای ویرانی بخود گرفته
داغ در ترکی معنای کوه میده و داغیلماق از همین واژه داغ فارسی ریشه گرفته
در گذشته مجرمان را با تکه آهنی داغ میزدند تا شناخته شوند و از دیگران جدا باشند
و بتدریجی معنای ویرانی بخود گرفته
داغ در ترکی معنای کوه میده و داغیلماق از همین واژه داغ فارسی ریشه گرفته
داغون تغییر یافته ی داغین ترکی هست که از مصدر داغیلماق ترکی به معنی از هم پاشیدن و پراکنده شدن گرفته شده است. درب و داغین فارسی هم تغییر یافته ی "دارما داغین" ترکی است که در ترکی یک اصطلاح است به معنی متلاشی شده و از هم پاشیده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
برخلاف نظر دکتر معین که در پانوشت لغت "داغینه" در برهان قاطع آمده و آن چه در دهخدا اشاره شده ( داغان در تداول مردم تهران ) ، داغون از مصدر داغیلماق ترکی است که بعداً به صورت افراطی تصحیح و در لغت نامه ها ثبت شده است. در ترکی لغت daγēn وجود دارد که حرف صدادار میانه ی آن در فارسی اغلب با و نشان داده می شود، در صورتی که صدایی است بین - ی و - و. اصطلاح "درب و داغون" هم که همان تغییرشکل یافته ی "دارما داغین" ترکی است.
حالا که این دوست مان از ترک ها اون طور که خودشان بروز می دهند کینه ی نا معلوم و آنچنانی دارند. بفرمایند: وقتی که می گوییم ماشین داغون آیا منظور ماشین داغ دیده و بَرده شده است یا ماشین متلاشی شده و از هم پاشیده؟
شهریار گفته:
خجّه سلطان عمّه گئدیب تبریزه
آمما نه تبریز کی گلممیر بیزه
بالام دورون قویاخ گئداخ ائممیزه
آقا اولدی توفاقیمیز داغیلدی
قویون اولان یاد گئدوبن ساغیلدی
ترجمه: عمه خجه سلطان که به سفر تبریز رفته
این سفر تبریز ش با دیگر سفر هایش فرق دارد.
بگذارید ما هم اینجا را ترک گفته به خانه خودمان برگردیم.
آقا که از دنیا رفت دیگر دودمانمان از هم پاشیده.
و دیگر گوسفندان راه خود را گم کرده و در خانه ی غریبه ها دوشیده می شوند.
منظور شاعر این است که در زمان آقابزرگ، الفت و محبتمان زیاد بود و آقا بزرگ به عنوان حلقه ی اتصال ما محسوب می شد و بعد از مرگ ایشان محبت هایمان کم شده و دودمانمان از هم پاشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
برخلاف نظر دکتر معین که در پانوشت لغت "داغینه" در برهان قاطع آمده و آن چه در دهخدا اشاره شده ( داغان در تداول مردم تهران ) ، داغون از مصدر داغیلماق ترکی است که بعداً به صورت افراطی تصحیح و در لغت نامه ها ثبت شده است. در ترکی لغت daγēn وجود دارد که حرف صدادار میانه ی آن در فارسی اغلب با و نشان داده می شود، در صورتی که صدایی است بین - ی و - و. اصطلاح "درب و داغون" هم که همان تغییرشکل یافته ی "دارما داغین" ترکی است.
حالا که این دوست مان از ترک ها اون طور که خودشان بروز می دهند کینه ی نا معلوم و آنچنانی دارند. بفرمایند: وقتی که می گوییم ماشین داغون آیا منظور ماشین داغ دیده و بَرده شده است یا ماشین متلاشی شده و از هم پاشیده؟
شهریار گفته:
خجّه سلطان عمّه گئدیب تبریزه
آمما نه تبریز کی گلممیر بیزه
بالام دورون قویاخ گئداخ ائممیزه
آقا اولدی توفاقیمیز داغیلدی
قویون اولان یاد گئدوبن ساغیلدی
ترجمه: عمه خجه سلطان که به سفر تبریز رفته
این سفر تبریز ش با دیگر سفر هایش فرق دارد.
بگذارید ما هم اینجا را ترک گفته به خانه خودمان برگردیم.
آقا که از دنیا رفت دیگر دودمانمان از هم پاشیده.
و دیگر گوسفندان راه خود را گم کرده و در خانه ی غریبه ها دوشیده می شوند.
منظور شاعر این است که در زمان آقابزرگ، الفت و محبتمان زیاد بود و آقا بزرگ به عنوان حلقه ی اتصال ما محسوب می شد و بعد از مرگ ایشان محبت هایمان کم شده و دودمانمان از هم پاشیده است.
واژه ای پارسی و برگرفته از داغ میباشد
داغ یعنی ننگ ، زدن علامت بردگی یا مالکیت بر بدن انسان یا حیوان
داغ یعنی ننگ ، زدن علامت بردگی یا مالکیت بر بدن انسان یا حیوان
داغون در اصل ( دَهگون ) فارسی از ترکیب دو واژه ( دَه ؛ گون ) درست شده که ( دَه ) یعنی عدد دَه ؛ و رویهم یعنی چیزی که ( دَه گونه ) یا ( دَه تکه ) شده است
اگر واسه حال بد بودن دارید استفاده میکنید جمله im doing shitty میشه حالم داغونه
تباه شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)