داغمه بستن. [ م َ / م ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) خشک و سیاه شدن پوست ( چنانکه در لب ) از حرارت درونی چون از تب و یا از حرارت بیرونی چون از آتش و آفتاب.
( ( لب های خاکستری نیمه باز مرده به هم کشیده شده بود و رنگ ماتیک بنفش کهنه ای رویشان داغمه بسته بود . ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )+ عکس و لینک