داغدار کردن


معنی انگلیسی:
bereave, scar

لغت نامه دهخدا

داغدار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نشان دارکردن. || نشان داغ نهادن بر کسی یا حیوانی. || لکه دار کردن. رنگ خلاف رنگ اصلی متن بر آن پدیدآوردن. || معیب کردن. ( از آنندراج ). || مصاب کردن بمرگ یا کشتن عزیزی یا فرزندی.

فرهنگ فارسی

نشان دار کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس