داغان کردن


معنی انگلیسی:
disintegrate, fray, to shatter

لغت نامه دهخدا

داغان کردن. [ ک َدَ ] ( مص مرکب ) متلاشی کردن. از هم پاشیدن. از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را. || پراکندن. متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - متفرق کردن ، پریشان ساختن . ۲ - خرد کردن . ،درب و ~ خرد و پریشان کردن .

مترادف ها

batter (فعل)
خراب کردن، خمیر درست کردن، داغان کردن، پی درپی زدن، با خمیر پوشاندن

shatter (فعل)
خرد کردن، داغان کردن، شکستن

فارسی به عربی

حطم , خفیق

پیشنهاد کاربران

داغان کردن : [عامیانه، اصطلاح] از هم پاشاندن، متفرق کردن. این واژه یک واژه ی ترکی است از مصدر "داغیلماخ یا داغیلماق "به معنی از هم پاشیده شدن یا داغیدماق به معنی زدن و از هم پاشیدن . یا بین مردم پخش کردن
...
[مشاهده متن کامل]
برای نابود کردن و از بین بردن . مثلا وقتی دمکرات های آذربایجان به روستاها می رسیدند انبارهای اربابان و ملاکان را بین مردم پخش می کردند در ترکی به کار آنها داغیدماق گفته می شد . اربابلارین انبارین مردوما داغیدیردیلار . انبار های اربابان را بین مردم پخش می کردند .

بپرس