داغ گردیدن.[ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) داغ شدن. گرم شدن : در رنج پاک گوهر فریادرس نخواهدچون آب داغ گردد مرهم ز کس نخواهد.محسن تأثیر ( از آنندراج ).|| نشاندار شدن بداغ.