داغ گازر. [ غ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داغ گازران. داغ قصار. رجوع به داغ گازران شود : آلایش خون لشکر چین با فیض سحاب سیل گستراز چشمه تیغ بندگانش هرگز نرود چو داغ گازر.سیف اسفرنگ.