داغ و درد. [ غ ُ دَ ] ( ترکیب عطفی ) از اتباع است : یکی نامه بنوشت با داغ و درددو دیده پر از خون و رخ لاجورد.فردوسی.سپاهی همی رفت رخساره زردز خسرو همه دل پر از داغ و درد.فردوسی.نیز رجوع به داغ و ترکیبات آن شود.