داغ نه. [ ن ِه ْ ] ( نف مرکب ) آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را : داغ نه ناصیه داران پاک تاج ده تخت نشینان خاک.نظامی.دره محتسب که داغ نه است از پی دوغ کم دهان ده است.نظامی.