داغ فرمودن. [ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) داغ کردن. گفتن که داغ کنند. امر کردن که داغ بنهند بر... نشان را یا تمیز را یا مجازات را : هر کجا داغ بایدت فرمودچون تو مرهم نهی ندارد سود.سنائی.