داغ رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) زایل شدن اثر داغ. داغ شستن. ( آنندراج ). دور کردن داغ. مقابل داغ ماندن. ( از آنندراج ) : ساقی ز می کدورت دل کم نمیشودبنشین که لاله داغ ز باران نمیرود.کلیم.