داغ بررخ. [ ب َ رُ ] ( ص مرکب ) داغ برروی. رجوع به ترکیبات کلمه داغ شود : او غلام داغ بررخ عنبر درگاه تست عنبری را در دریا دادی احسنت ای ملک.خاقانی.- داغ بررخ زاده ؛ با داغ بندگی زاده. که از آغاز با داغ بندگی است. غلام خانه زاد.