داغ بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) محو کردن اثر داغ. || قرین حرمان و دل سوختگی شدن : بی تو داغ همنشینان زین گلستان میبرم از سبکروحان چو بوی گل سفر پنهان خوش است.دانش ( از آنندراج ).