داغ بردن

لغت نامه دهخدا

داغ بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) محو کردن اثر داغ. || قرین حرمان و دل سوختگی شدن :
بی تو داغ همنشینان زین گلستان میبرم
از سبکروحان چو بوی گل سفر پنهان خوش است.
دانش ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

محو کردن اثر داغ

پیشنهاد کاربران

بپرس