داع

لغت نامه دهخدا

داع. ( اِ )آنکه شاعر و قائل نام خود نویسد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). در فرهنگها مانند سروری و برهان قریب بهمین معنی «داغ » با غین معجمه آمده است. رجوع به داغ شود.

داع. [ عِن ْ ] ( ع ص ، اِ ) داعی. رجوع به داعی شود.

فرهنگ فارسی

آنکه شاعر و قائل نام خود نویسد

پیشنهاد کاربران

اسم فاعل با توجه به نقشی که در جمله ایفا می کند حالت رفع یا نصب و یا جر خواهد گرفت فعل معتل ناقص هم این اعراب ها را با توجه به نقش می تواند داشته باشد حال می خواهیم بدانیم که فعل معتل ناقص واوی اگر حالت رفع بخود بگیرد دچار چه تغییراتی خواهد شد؟
...
[مشاهده متن کامل]

اسم فاعل معتل ناقص از ریشه ی دعو در ثلاثی مجرد در حالت رفعی داعٍ است.
اما توضیح: داعٍ در اصل دَاعِوٌ بوده و از آنجا که در ناقص واوى، اگر ماقبلِ واو، مکسور باشد، واو به یاء تبدیل می شود، طبق این قاعده، داعِیٌ می شود و از آنجا که ضمه بر یاء ثقیل است ، ضمه ی یاء، ساقط می شود: دَاعِیْنْ، و از آنجا که حرف عله ی ساکن اگر کنار ساکن دیگرى قرارگیرد، حذف می شود، یاء در التقاء ساکنین حذف می گردد و می شود: دَاعِنْ، که این کلمه را که دَاعِنْ خوانده می شود در عربی به شکل داعٍ می نویسند.
اما توجه: اگر اسم فاعل داعٍ، همراه اَلْ بیاید، تنوین آن حذف و به جاى تنوین، ى ظاهر می گردد ; مانند:
داعٍ ← اَلدَّاعِی،
اما توضیح: اولا اسمی که اَلْ داشته باشد، هیچ وقت تنوین نمی گیرد ثانیا چگونگی کار بدین صورت است که ابتدا الدَاعِوُ بوده ( با توجه به نقشی که حالت رفع گرفته است ) و از آنجا که در ناقص واوى، اگر ماقبلِ واو، مکسور باشد، واو به یاء تبدیل می شود، طبق این قاعده، الداعِیُ می شود و از آنجا که ضمه بر یاء ثقیل بود، ضمه ی یاء ساقط می شود: دَاعِیْ، و قصه در این جا تمام می شود و چون از التقاء ساکنین خبری نیست پس یاء هم بدین علت حذف نخواهد شد.
نتیجه: اسم فاعل هایی وجود دارند که وقتی نکره هستند ( یعنی تنوین دار هستند ) با همان اسم فاعل هایی که فقط معرفه شدند ( یعنی همراه ال شدند ) متفاوتند. مثل داعٍ ← اَلدَّاعِی
اما مثال ها:
یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
ای بهترین کسی که خواننده ای او را خوانده است، وبرترین کسی که امیدواری به او امید بسته است.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ حُجَّتِکَ فِیأَرْضِکَ وَ خَلِیفَتِکَ فِی بِلاَدِکَ وَالدَّاعِی إلَی سَبِیلِکَ ( فرازی از زیارت آل یاسین )
خدایا درود فرست بر محمّد [نام مبارک امام دوازدهم]، حجّتت در زمینت، و خلیفه ات درکشورهایت، و دعوت کننده به راهت.
اما درباره ی آیه ی مبارکه، وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، در سایت تدبر چنین آمده است: ( الداعی ) ، اسم فاعل من دعا علی وزن فاعل، و قد حذفت الیاء من رسم المصحف لأنها تسقط وصلا فی بعض القراءات فحذفت رسما للتخفیف، و کذلک الیاء فی ( دعانی ) ، و الإعلال فی الآیة بقلب الواو یاء أصله الداعو، جاءت متطرفة بعد کسر.

داع:
الدَّاع: دعا کننده
ریشه کلمه مذکور از سه حرف "دعو" است. بر وزن فاعل است.
در آیه ۱۸۶ سوره بقره به این واژه اشاره شده است.
. . . أُجِیبُ دَعْوَةَ ﭐلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ . . .
به معنی دعوت دعا کننده را اجابت می کنم هنگامی که دعا کند.

بپرس