داشتی

لغت نامه دهخدا

داشتی. ( حامص ) ( در ترکیب ) ناداشتی ، فقر :
ز دنیا برم رنگ ناداشتی.
نظامی.
نیز رجوع به داشت شود.

داشتی. ( اِخ ) این کلمه به این صورت در فهرست کتاب نزهةالقلوب ( مقاله سوم چ اروپا ) آمده است اما در متن دشتی ضبط شده و صحیح کلمه هم دشتبی است مخفف دشتایی ، بلوکی در جنوب شهر قزوین. رجوع به دشتبی و دشتابی ( دشت آبی ) شود. ( نزهةالقلوب مقاله سوم چ اروپا ص 221 ).

فرهنگ فارسی

این کلمه باین صورت در فهرست کتاب نزهه القلوب آمده اما در متن دشتی ضبط شده و صحیح کلمه هم دشتبی است مخفف دشتابی

گویش مازنی

/daashti/ دارندگی & دامی که برای بهره بردن از شیر نگهداری کنند

پیشنهاد کاربران

داشتی کلمه قمی به معنای تنوری و آنچه در تنور پخته شود بغیر از نان مانند بادمجان که اگر در تنور نانوائی سنگکی پخته شود میگویند داشتی بادمجان

بپرس