«داستان دو برادر» قصه ای مصری است که در دوره ستی دوم ( حکومت ۱۲۰۳ – ۱۱۹۷ قبل از میلاد ) ، فرعونی از سلسله نوزدهم پادشاهی نوین مصر، نوشته شده است. [ ۱] این داستان بر روی پاپیروس دوبرینی که در حال حاضر در موزه بریتانیا نگه داری می شود، پیدا شده است. [ ۲]
داستان دربارهٔ زندگی و رقابت دو برادر به نام های بتا و آنوبیس است که در کنار یکدیگر کار می کنند. روزی همسر آنوبیس تلاش می کند با بتا همبستر شود اما بتا درخواستش را رد می کند. در نتیجه، همسر آنوبیس نزد شوهرش گله می کند که بتا قصد اغوای او را داشته و زمانی که درخواستش رد شده، او را کتک زده است. آنوبیس با آگاهی از این مسئله تلاش می کند بتا را بکشد اما وی فرار می کند. بتا نزد رع دعا می کند که او را نجات دهد و رع، تمساح ها را می آفریند و دریاچه میان دو برادر را از آن پر می کند. بتا برای تأکید بر بی گناهی خود، آلت جنسی اش را می برد و در دریا می اندازد. او اعلام می کند که قصد رفتن به وادی سروها را دارد و قلبش را بالای یک درخت می گذارد و اگر آنوبیس درخت را قطع کرد، بتا دوباره زنده می شود. آنوبیس با اطلاع از این ماجرا، همسر خودش را می کشد. بعد از مجموعه ای از اتفاقات، آنوبیس بعد از چهار سال قلب بتا را پیدا می کند و او در قالب گاوی نر به زندگی بازمی گردد. او نزد فرعون می رود زیرا همسرش با او ازدواج کرده است. همسر بتا که متوجه حضورش شده، از فرعون می خواهد که گاو را قربانی کند و چنین می شود اما دو قطره از خونش بر زمین می ریزد و دو آووکادو از آن سبز می شود. همسر او دوباره از فرعون تقاضا می کند که درخت را قطع کند اما تراشه ای از درخت وارد دهان زن می شود و او را حامله می کند. پسر به دنیا آمده همان بتاست و فرعون او را ولیعهد می کند. وقتی بتا به پادشاهی می رسد، برادرش آنوبیس را ولیعهد خودش می کند و قصه به شادی به پایان می رسد.
بخش رابطه تلاش همسر آنوبیس برای همخوابگی با بتا به قسمتی از داستان یوسف شباهت دارد که همسر پوتیفار تلاش می کند با او رابطه جنسی داشته باشد اما وی رد می کند؛ در نتیجه آن زن یوسف را به تلاش برای تجاوز به خودش متهم می کند و به نظر می رسد قصه یوسف بازتابی متاخر از داستان دو برادر باشد. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان دربارهٔ زندگی و رقابت دو برادر به نام های بتا و آنوبیس است که در کنار یکدیگر کار می کنند. روزی همسر آنوبیس تلاش می کند با بتا همبستر شود اما بتا درخواستش را رد می کند. در نتیجه، همسر آنوبیس نزد شوهرش گله می کند که بتا قصد اغوای او را داشته و زمانی که درخواستش رد شده، او را کتک زده است. آنوبیس با آگاهی از این مسئله تلاش می کند بتا را بکشد اما وی فرار می کند. بتا نزد رع دعا می کند که او را نجات دهد و رع، تمساح ها را می آفریند و دریاچه میان دو برادر را از آن پر می کند. بتا برای تأکید بر بی گناهی خود، آلت جنسی اش را می برد و در دریا می اندازد. او اعلام می کند که قصد رفتن به وادی سروها را دارد و قلبش را بالای یک درخت می گذارد و اگر آنوبیس درخت را قطع کرد، بتا دوباره زنده می شود. آنوبیس با اطلاع از این ماجرا، همسر خودش را می کشد. بعد از مجموعه ای از اتفاقات، آنوبیس بعد از چهار سال قلب بتا را پیدا می کند و او در قالب گاوی نر به زندگی بازمی گردد. او نزد فرعون می رود زیرا همسرش با او ازدواج کرده است. همسر بتا که متوجه حضورش شده، از فرعون می خواهد که گاو را قربانی کند و چنین می شود اما دو قطره از خونش بر زمین می ریزد و دو آووکادو از آن سبز می شود. همسر او دوباره از فرعون تقاضا می کند که درخت را قطع کند اما تراشه ای از درخت وارد دهان زن می شود و او را حامله می کند. پسر به دنیا آمده همان بتاست و فرعون او را ولیعهد می کند. وقتی بتا به پادشاهی می رسد، برادرش آنوبیس را ولیعهد خودش می کند و قصه به شادی به پایان می رسد.
بخش رابطه تلاش همسر آنوبیس برای همخوابگی با بتا به قسمتی از داستان یوسف شباهت دارد که همسر پوتیفار تلاش می کند با او رابطه جنسی داشته باشد اما وی رد می کند؛ در نتیجه آن زن یوسف را به تلاش برای تجاوز به خودش متهم می کند و به نظر می رسد قصه یوسف بازتابی متاخر از داستان دو برادر باشد. [ ۳]
wiki: داستان دو برادر