( داستان آوردن ) داستان آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) حکایت کردن : او سلیمان است و من موری بیادش زنده ام زنده ماناد او کز او این داستان آورده ام.خاقانی.|| مکایده. مکر آوردن. دستان آوردن.کید کردن.