داست بول ( انگلیسی: Dust Bowl ) ، کاسه ی غبار، غبارکاسه، دهه ی سیِ آلوده و یا دهه ی سیِ کثیف، به دوره ی طوفانهای گرد و غبار شدیدی گفته می شد که از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۶ میلادی ( در برخی مناطق تا ۱۹۴۰ ) خرابی های فراوانی در زیست بوم و کشاورزی دشت های آمریکا و کانادا به بار آورد. این پدیده در اصل ناشی از خشکسالی های شدیدی بود که دست به دست چند دهه کشت و زرع گسترده و غیر اصولی داده بودند: کشت و زرع بدون چرخش و آیش، بدون کشت پوششی و یا سایر روشهای پیشگیری از فرسایش خاک. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
شخم عمیقِ روخاکِ بکر دشت بزرگ ( ناحیه ی وسیع شرق رشته کوههای راکی در آمریکا و کانادا ) ، بوته های ریشه دار و بومی را که همیشه در خشکسالی و ترسالی، نگهدار خاک و رطوبت بودند، ریشه کن کرده بود. در نبودِ این لنگرهای طبیعیِ نگه دارنده ی خاک، طی خشکسالی های طولانی دهه ی ۱۹۳۰، خاکِ خشک تبدیل به گرد و غبار شده، به شکل ابرهای تیره ی عظیم، به سوی شرق و جنوب رانده شد. این ابرها گاه تمام آسمان مسیر را تا شهرهای ساحل شرقی همچون نیویورک و واشینگتن دی سی تیره می کردند. زمینِ خشک و بی پوشش، عرصه ای بی مزاحم برای بادهای غالب شد، که بخش عمده ی خاکِ غارت شده را به اقیانوس اطلس تحویل می دادند. این طوفان های وسیع شن، گاهی کولاک سیاه و غلتک سیاه نامیده می شدند و بسیاری اوقات، قابلیت دید را تا حدود یک متر کاهش می دادند.
کاسه ی غبار، یک محدوده ی چهل میلیون هکتاری ( چهارصد هزار کیلومتر مربع ) را متأثر ساخت که مرکز آن تگزاس و اوکلاهما و مرزهای آن، نیومکزیکو، کولورادو و کانزاس بودند. میلیونها هکتار از مزارع، بایر شدند و صدها هزار نفر به اجبار خانه و کاشانه ی خود را رها کردند. خیلی از این خانواده ها به کالیفورنیا و ایالت های دیگری مهاجرت کردند ولی اوضاع اقتصادی شان در آن سالهای رکود بزرگ، تفاوت محسوسی با زادگاهشان نداشت. آنها دیگر زمینی نداشتند و کارگران خانه به دوشی بودند که با دستمزدهای بخور و نمیر در این مزرعه و آن باغ، میوه و صیفی می چیدند.
داست بول، تأثیرات متقابل گسترده ای با دنیای هنر و رسانه پیدا کرد. از جمله جان استاینبک، نویسنده ی نامدار، دو رمان خود را درباره ی این آدمها نوشت؛ ماندگارترین عکس های دوروتیا لنگ از جمله مادر مهاجر که یکی از شناخته شده ترین ها است در این دوره و در جهت بازنمایاندنِ این پدیده و پیامدهای آن ثبت شد؛ سوژه ی موسیقی وودی گاتری نیز داست بول بود و بالاخره مهاجران روستاییِ اوکلاهمایی، در کالیفرنیا موسیقی کانتری را به موسیقی کالیفورنیا پیوند زدند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشخم عمیقِ روخاکِ بکر دشت بزرگ ( ناحیه ی وسیع شرق رشته کوههای راکی در آمریکا و کانادا ) ، بوته های ریشه دار و بومی را که همیشه در خشکسالی و ترسالی، نگهدار خاک و رطوبت بودند، ریشه کن کرده بود. در نبودِ این لنگرهای طبیعیِ نگه دارنده ی خاک، طی خشکسالی های طولانی دهه ی ۱۹۳۰، خاکِ خشک تبدیل به گرد و غبار شده، به شکل ابرهای تیره ی عظیم، به سوی شرق و جنوب رانده شد. این ابرها گاه تمام آسمان مسیر را تا شهرهای ساحل شرقی همچون نیویورک و واشینگتن دی سی تیره می کردند. زمینِ خشک و بی پوشش، عرصه ای بی مزاحم برای بادهای غالب شد، که بخش عمده ی خاکِ غارت شده را به اقیانوس اطلس تحویل می دادند. این طوفان های وسیع شن، گاهی کولاک سیاه و غلتک سیاه نامیده می شدند و بسیاری اوقات، قابلیت دید را تا حدود یک متر کاهش می دادند.
کاسه ی غبار، یک محدوده ی چهل میلیون هکتاری ( چهارصد هزار کیلومتر مربع ) را متأثر ساخت که مرکز آن تگزاس و اوکلاهما و مرزهای آن، نیومکزیکو، کولورادو و کانزاس بودند. میلیونها هکتار از مزارع، بایر شدند و صدها هزار نفر به اجبار خانه و کاشانه ی خود را رها کردند. خیلی از این خانواده ها به کالیفورنیا و ایالت های دیگری مهاجرت کردند ولی اوضاع اقتصادی شان در آن سالهای رکود بزرگ، تفاوت محسوسی با زادگاهشان نداشت. آنها دیگر زمینی نداشتند و کارگران خانه به دوشی بودند که با دستمزدهای بخور و نمیر در این مزرعه و آن باغ، میوه و صیفی می چیدند.
داست بول، تأثیرات متقابل گسترده ای با دنیای هنر و رسانه پیدا کرد. از جمله جان استاینبک، نویسنده ی نامدار، دو رمان خود را درباره ی این آدمها نوشت؛ ماندگارترین عکس های دوروتیا لنگ از جمله مادر مهاجر که یکی از شناخته شده ترین ها است در این دوره و در جهت بازنمایاندنِ این پدیده و پیامدهای آن ثبت شد؛ سوژه ی موسیقی وودی گاتری نیز داست بول بود و بالاخره مهاجران روستاییِ اوکلاهمایی، در کالیفرنیا موسیقی کانتری را به موسیقی کالیفورنیا پیوند زدند.
wiki: داست بول