داریوش اول
لغت نامه دهخدا
1- کشتن گئومات ( بردیای دروغین ) بدست داریوش. 2- شورش آترین در خوزستان که خود را شاه خوزستان نامید و مردم به او گرویدند. 3- شورش بابل و قیام مردی بنام ندی تبیر که خود را بخت النصر خواند و پادشاه بابل گردید. 4- لشکر فرستادن داریوش به شوش و غلبه بر آترینا و دستگیری و کشتن او. 5- حمله به بابل و گذشتن از دجله و شکست دادن بخت النصر. 6- حملات و یاغی گری های مجدد بخت النصر و سرانجام ، شکست و دستگیری و کشتن او بفرمان داریوش. 7- طغیان برخی از ایالات در هنگامی که داریوش در بابل بود از جمله : خوزستان ، آسور، مصر، پارت ، مرو، سکائیه و نقاط دیگر. 8- سرکوبی یاغیان و سرکشان که در این کار بیش از همه جا شورش های ماد و ارمنستان و شورش خراسان ( پارت ) که پدر داریوش یعنی ویشتاسب ، فرمانروای آن بود وقت داریوش را گرفت و سرانجام همه بکام او پایان یافت. داریوش این پیروزی ها را در همه جا نتیجه لطف اهورامزدا میداند، میگوید: هرچه کردم بهرگونه ، بفضل اهورامزدا بود. از زمانیکه شاه شدم ، نوزده جنگ کردم. بفضل اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و 9 شاه را گرفتم... ممالکی که شوریدند دروغ آنها را شوراند. زیرا به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا این کسان را بدست من داد و با آنها چنانکه میخواستم رفتار کردم. ای آنکه پس از این شاه خواهی بود باتمام قوا از دروغ بپرهیز. اگر فکر کنی : چه کنم تا مملکت من سالم بماند، دروغگو را نابود کن...». در کتیبه بیستون داریوش از سکاها و جنگی که با آنها کرده یادآوری نموده است ، اما این قسمت از کتیبه آسیب فراوان دیده و درست خوانده نمیشود. مطابق نوشته هرودت ( در کتاب سوم او ) در زمان داریوش در آسیای صغیر نیز زمینه شورش فراهم شد به این معنی که اری تس نامی که از زمان کورش والی سارد بود بیهوده با پولی کرات صاحب جزیره سامس درافتاد و او را بفریب و خدعه به سارد دعوت کرد و بقتل رساند. داریوش گروهی از پارسیان را برگماشت تا حکم پنهانی کشتن اری تس را به سارد بردند و حکم در حضور خود او خوانده شد و پارسیان که بفرمان داریوش بسیار احترام میگذاشتند همانجا شمشیرها رابرهنه کردند و او را کشتند و به این ترتیب داریوش خطایی را که میتوانست زمینه شورش گردد جبران کرد. طبیبی بنام دموک دس که در دستگاه اری تس بود و به اسارت بزندان داریوش افتاده بود، هنگامی که زخم پستان آتس سا دختر کورش و زن داریوش را درمان میکرد او را واداشت که داریوش را به لشکرکشی بسرزمین یونان ترغیب کند. باید خاطرنشان ساخت که این پزشک ، یونانی بود و داریوش او را از بازگشت بوطن محروم کرده بود. دموک دس بملکه گفته بود که خود او را بعنوان راهنمای فتح یونان به داریوش معرفی کند و بگوید که شاه با داشتن چنین راهنمایی بخوبی میتواند بر یونان چیره شود. این طبیب یونانی خود را بهمراه هیأتی از پارسیان به روم ویونان رساند و در آنجا بخلاف میل داریوش ، در شهر کرتن که میهن اصلی او بود ماند و دیگر به ایران نیامد و هیأت پارسی که برای آشنا شدن بوضع یونان و فراهم کردن زمینه تسخیر آن دیاررفته بود بی نتیجه بمیهن بازگشت. در قاره آفریقا هم ، در زمان داریوش اغتشاش و شورشهایی پدید آمد. لازم است گفته شود که در آن روزگار مصر، لیبی و قسمتهایی دیگر از خاک آفریقای شمالی و شرقی مطیع شاهنشاهی ایران بود و شخصی بنام آریاند از جانب داریوش فرمانروای آنجا بود و چون بداریوش خبر رسید که آریاند زمزمه خودمختاری آغاز کرده و بنام خویش سکه نقره کامل عیارزده است شاهنشاه به مصر رفت و او را از میان برداشت و سپس بمعابد مصر رفت و ضمن احترام فراوان به مجسمه های ارباب انواع مصری ، کاهن بزرگ سائیس را به تعمیر معابد گماشت. و سپس ترتیب آبیاری با کاریز را در مصر رایج ساخت. این خدمات اورا در نظر مصریان چنان ارجمند ساخت که گفتند: او یکی از فراعنه بزرگ ماست. داریوش پس از فرونشاندن شورشهای داخلی و سرکوبی یاغیان ، تشکیلات کشوری و اداری منظمی بوجود آورد که براساس آن تمام کشورها و ایالات تابع شاهنشاهی او بتوانند با یکدیگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط و از نظر سازمان اداری هماهنگ باشند.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید