دارکدو

لغت نامه دهخدا

دارکدو. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) چوبی بلند که در وسط میدان برپا کنند و کدویی از نقره یا طلا بر آن آویزند وتیراندازان سواره تیر بر آن اندازند. تیر هر کس که بر آن کدو خورد آن کدو را با اسب و خلعت بدو دهند و به تازی این نشانه را برجاس گویند. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

در مهابهاراتا یا مهابارته بر بالای این چوب ماهی گذاشته بودند. . و هر کدام از پهلوانان که قادر بود آن را با تیر بزند می توانست دراپدی دختر پادشاه را از آن خود کند و همسر وی شود.

بپرس