دارچینی

/dArCini/

لغت نامه دهخدا

دارچینی. ( اِ مرکب ) دارچین :
بخود پیچید فلفل از سواد خال هندویت
قلم شد دارچینی ازحدیث تندی خویت.
تأثیر.
رجوع به دارچین شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است : کوچک از تیره غاریها جزو رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که ارتفاعش بین ۵ تا ۷ متر و همیشه سبز است . برگهایش متقابل و دائمی و بیضوی و نوک تیز و چرمی و کامل و بی کرک و صاف و شفاف است . گلهای منظم و سفید مایل به زرد دارد و در هندوستان و چین میروید . دارچین قرفه .
دار چین

پیشنهاد کاربران

بپرس