استفاده از کلمه تکامل گر چه هیچ اشکالی ندارد، اما شاید مفید تر باشد که از عبارت پیدایش و رشد و نمّو و بلوغ های نسبی استفاده شود. زیرا من به عنوان یک موجود زنده و یک فرد انسانی در این دنیا از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر تا لحظه مرگ فقط در یک مرتبه و درجه تکاملی مشمول حال رشد و نمو و بلوغ نسبی و پیری و کهولت و فرسودگی و مردن در طول چرخه تولد - زندگی - مرگ می باشم و قوه امکانی و انسانی من فقط در یک مرتبه و درجه تکاملی به فعلیت می رسد و بقیه مراتب و درجات پایین تر قبلی من هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن به فعلیت رسیده و در پشت سر محو و فنا گردیده اند و اثری از آنها باقی نمانده است و بقیه مراتب و درجات تکاملی برتر هرکدام به شکل یک امکان بالقوه انسانی در خمیر مایه ساختاری همین واقعیت و طبیعت و کیهان مصون و محفوظ اند و هرکدام بهمراه همین دنیا و در بطن آن به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش پشت سرهم و در طول همدیگر به فعلیت خواهند رسید. محتوای این کیهان یا جهان هم از اولین لحظه وقوع مه بانگ و انبساط نطفه داغ کیهانی فقط در یکی از مراتب و درجات تکاملی و کلی خاص و ویژه خویش به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و خواهد رسید تا پایان فاز انقباض مجدد و برداشته شده کلیه کثرات و رسیدن دوباره به وحدت دمایی در مرکز و وقوع مه بانگ بعدی. همانطوریکه عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر، درست به همان سان و منوال سیر و سلوک انسان بسوی کمال بهمراه کلیه موجودات مختلف و کثیر و گوناگون غیر زنده و زنده مفید نباتی و حیوانی ( و نه مثل بابا آدم و ننه حوای دینی به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل کیهانی ) بصورت خطی و پیوسته جاری نمی باشد و شکل نمی گیرد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین تا رسیدن و یا بازگشتن به حالت بهشت برین یعنی نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم نه بسوی رسیدن به درگاه یا پیشگاه بلکه در بطن پیشگاه بیکران خداوند متعال و آنهم نه خدای دینی بلکه خدای علمی. زیرا خدای به اصطلاح واحد و احد و یگانه دینی و منجمله بیخدایی آتئیزمی فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده محض و انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد. اما خدای حقیقی از دیدگاه علمی ظاهر و باطن همین واقعیت و طبیعت و کیهان است ، هم محیط و هم محتوای آن و آنهم نه فقط در قالب یک کیهان یا جهان بلکه کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. اصل علمی بازگشت ناپذیری روند تکاملی و اصل امتناع تبدیل مجدد فعل به قوه از دیدگاه حکمت دینی به اصطلاح متعالیه ملاصدرا فقط به اندازه سر یک سوزن از حقیقت کلی راه و سفر را بیان داشته اند و نه کل آنرا. طوریکه مطلع هستیم دین فقط برای روح به اصل تکامل قائل است و در تعریف پدیده مرگ بدون آوردن دلیل و برهان منطقی و عقلانی بر این بینش و باور است که علاقه روح در دوران پیری از کالبد به اصطلاح مادی کاسته و کاسته تر می گردد و الا آخر و تاکنون نتوانسته است تعاریف روشنی از ابعاد مادی ؛ روحی ؛ روانی ؛ جانی ؛ نفسانی ( من یا خود ) ؛ فهمانی و عقلانی ؛ غریزی؛ حسی ؛ فکری؛ خیالی ارائه دهد و نقش و وظیفه هرکدام را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت تعیین نماید. سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، در مورد مبدء و خداوند و چگونگی آفرینش جهان و انسان و موجودات و هدف غائی یا نهائی آفرینش و هدف و معنا و مفهوم زندگی انسانی دو داستان ورودی دارند ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق آدم و حوا و در پایان راه و سفر یعنی معاد یک داستان خروجی دارند ؛ یکی زندگی جاودانه بهشتی و دیگری زندگی جاودانه جهنمی و در تائید بینش و باور خویش می گویند که حکیم و عالِم و قادر مطلق ، این جهان و انسان را بی هدف نیافریده است بلکه هدفمند و منظور آنان از این هدفمندی همان خروجی می باشد و نه چیز دیگری.
... [مشاهده متن کامل]
تعداد مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی محتوای کیهان به عنوان کل و تعداد مراتب و درجات تکاملی هر فرد انسانی ( و موجودات مفید زنده نباتی و حیوانی ) و تعداد ظهورات و پیدایش های متوالی همین عالم بهمراه همین آسمان و زمین و تعداد حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول هوشمند - غریزی - فهمانی - عقلانی - مادی - روحی - روانی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان که نفس مجرد یعنی من یا خود در طول آن بین دو حالت بهشت برین به عنوان شاهد بی طرف فقط نقش و وظیفه مشاهده را ایفا می کند، و بطور کلی تعداد زندگی های دنیوی با هم برابرند و به راه و روش علمی قابل محاسبه و تعیین می باشند. انسان امروز و آینده برای انجام چنین محاسبه ای به کشف دو ثابت کلی و جاودانه نیازمند می باشد :
الف - طول زمانی این راه و سفر کلی بین نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی تا بازگشت دوباره به همان حالت در معاد .
ب - طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی.
آنگاه با یک ماشین حساب معمولی هر دانش آموزی در دوران ابتدایی می تواند نتیجه بند الف را بر نتیجه بند ب تقسیم و سپس نتیجه حاصله را بر عدد ۷ تقسیم نماید و از این راه بطور یقین و با اطمینان و بدون شک و تردید دکارتی ( دکارت دیروز چون فکر میکرد پس بود و سنگ امروز چون فکر نمی کند پس نیست ؟ ) تعداد زندگی های دنیوی خودرا در قالب یک عدد بخاطر بسپارد و ایمان و امید خود را به جاودانه بودن عشق و زندگی فرد خود و خداوند را تقویت نماید. بدون اینکه نیازی به وضو گرفتن و نماز خواندن و روزه گرفتن در ماه رمضان و علم و کتل راه انداختن و سر و سینه زدن در ماه محرم و سفر و زیارت حج در ماه ذیحجه و زیارت امکان به اصطلاح مقدسه دیگری داشته باشد و یا بطور کلی سر و گردن و دوش و گرده خودرا زیر یوغ های سنگین و سبک شرایع این یا آن آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه بگذارد و افسار قوای ادراکی فهم و عقل خودرا بدست این یا آن رهبر و پیشوا و مرجع تقلید بسپارد.
شاید مفید و مثمر ثمر باشد که واقف و آگاه و بیدار و هوشیار باشیم و بدانیم که آئین و دین و منجمله آتئیزم و کمونیزم هیچ چیز دیگری نبوده و نمی باشند غیر از اختراعات عقلانی با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ .
در پایان به یک نکته بسیار مهم و جالب اشاره می نمایم و آن اینکه در طول این راه کلی و سفر بسیار طولانی بین دو حالت بهشت برین متوالی همین واقعیت و طبیعت و کیهان، دو چرخه موجود اند که پشت سر هم و در طول همدیگر می چرخند و به شکل زیر اند :
الف - تولد - زندگی دنیوی - مرگ.
ب - مرگ - زندگی رویائی - تولد.
دین و علم هنوز به این حقیقت ژرف و بنیادی دست نیافته اند که نفس مجرد یعنی من یا خود هر فرد انسانی قبل از بسته شدن نطفه آن فرد در رحم مادر در بخش غیبی و غیر قابل روئیت همین دنیا در خواب ژرف و شیرین مرگ بسر می برد و از مشاهده زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی بهمراه برآورده شدن کلیه کلیه آرزو های نیک برخوردار می باشد و در لحظه بسته شدن نطفه در همان نقطه از خواب ژرف و شیرین به حالت بیداری می رسد و مشاهدات زندگی دنیوی وی آغاز می گردد و دوباره در لحظه مرگ به خواب ژرف و شیرین فرو می رود و از همان مشاهده زندگی رویائی برخوردار میگردد تا تولد دوباره در همین دنیا و در بطن و بهمراه همین دنیا. و آنهم نفس مجرد در لحظه بسته شدن نطفه از بیرون به آن نمی پیوندد و در لحظه مرگ از کالبد یا تن و یا بدن جدا نمی شود بلکه در آن لحظه زمانی و بیزمانی و در آن نقطه مکانی و بیمکانی فقط از خواب بیدار می شود و پس از پایان مشاهده زندگی دنیوی برابر با طول عمر سپس در لحظه زمانی و بیزمانی و در نقطه مکانی و بیمکانی دیگری بخواب ژرف و شیرین فرو می رود.
نتیجه کلی اینکه انسان دینی و علمی و بطور کلی انسان در میدان های کلی خود شناسی و خدا شناسی هنوز در مقدمه شناخت و معرفت و در ابتدای راه قرار دارد و نه در وسط و مراحل و مقطعات پایانی راه. و انسان آئینی و دینی تا زمانیکه غرق در معارف وحیانی و حدیثی و روائی می باشد در این دو میدان خود شناسی و خدا شناسی به هیچگونه حقیقتی نائل نخواهد گردید.
بیان چند نکته مهم که توجه به آن در انتخاب راه آینده برای انسان شاید مفید باشد.
الف - جمعیت انسان ( صرف نظر از جمعیت موجودات زنده دیگر از قبیل نباتات و حیوانات ) در آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین همین واقعیت و طبیعت و کیهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین یعنی در نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی قبل از آغاز سفر دقیقا ۱۰ برابر جمعیت انسان در این دنیا و بر روی این کره زمین از اولین لحظه پیدایش تا آخرین لحظه انقراض بوده است ، نه یک نفر بیشتر و نه یک نفر کمتر و آن مقدار یک عدد زوج بوده است و نه فرد و آن عدد جاودانه ثابت باقی خواهد ماند.
... [مشاهده متن کامل]
از کجا می توانیم به این حقیقت پی ببریم و آنرا بسان ادعاهای دینی یک خواب و خیال نپنداریم بلکه یک حقیقت ژرف و بنیادی نهفته در بطن این طبیعت و طبع انسانی ( به قول بعضی از عارفان دینی : عالم صغیر یا کوچک در مقایسه با عالم بزرگ که از دیدگاه شهودی آن عارفان معلوم نیست که این عالم بزرگ چگونه است ؟ مثلا آیا محیط دارد یا نه و اگر محیط دارد آیا بطور مطلق مسدود و نفوذ ناپذیر است یا دارای روزنه می باشد و اجنه ها و شیاطین و یا فهم ها و عقول و انوار و نفوس و ارواح و روان ها و جان های مجرده می تواند از درون آنها عبور کنند و از خارج وارد این دنیا و دوبار این دنیا را ترک و به بیرون آن نفوذ کنند و هزار و یک نوع سوال دیگر از این قبیل خدمت حکیمان و عارفان دینی ) و نه در ماوراء طبیعت.
ما که غیر از راه فکر و خیال و یاد آوری محتوای خاطره از راه دیگری نمی توانیم در طول زمان بسوی گذشته آنقدر پیشروی کنیم طوریکه به حالت آفرینش اولیه این واقعیت و طبیعت و کیهان را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین برسیم و بطور واقعی و عینی آنرا مشاهده کنیم و به چگونگی آغار سفر و جاری شدن آن آگاه شویم و بسوی آینده آنچنان پیشروی نمائیم که از نزدیک و بطور واقعی و عینی شاهد پایان یافتن سفر و آفرینش مجدد همان نظام اولیه و چگونگی پیدایش و ظهور دوباره افراد انسانی و کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی مفیدباشیم غیر از راه فکر و خیال هم روشن و حقیقی و هم تاریک و اوهامی و ابهامی . یا اینکه مثل همیشه بر این باور باشیم که خداوند متعال یا آفریدگار کائنات بطور مستقیم و غیر مستقیم در قالب وحی تصویر حقیقی و روشن و صحیح و درست حالت آفرینش مبدئی را در قالب دو داستان بنیادی و مشترک ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا و تصویر روشن و صحیح و درست و حقیقی پایان سفر یعنی حالت بعد از معاد را به گوش سر مبارک موسا و ایسا و محمّد ابلاغ نموده و نباید در حقانیت آن کوچکترین شک و تردیدی به سر و دل و فهم و عقل خود راه دهیم بلکه تحمیل اجباری همه جانبه امر به معروف و نهی از منکر دینی - مذهبی را پذیرا باشیم و حتا سپاسگزار و شاکر از پیشگاه والا و اعلای وی که چنین شاه پسرانی را بین اقوام یهود و عرب انتخاب و اعزام و ارسال نموده که در قدم اول اقوام خود را و سپس در حد وسع و توان بقیه اقوام بشری را بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنایی هدایت نمایند.
ب - در این عالم و زیر سقف یاکف این آسمان و بر روی این زمین در طول این راه کلی و این سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان بین دو حالت بهشت برین و در طول سلسله بسیار طویل نظم ها و حیات های دنیوی با مراتب و درجات مختلف تکاملی فقط یک دهم ( ۱/۱۰ ) از آن جمعیت حالت ملکوتی یا آسمانی از مادر متولد می شوند و زندگی های دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و نُه دهم ( ۹/۱۰ ) در شش عالم دیگر در زیر سقف یا کف شش آسمان دیگر و روی شش کره زمین دیگر از مادر متولد می شوند و زندگی های دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم از خمیر مایه ساختاری همین عالم و آسمان و زمین و پشت سر هم و در طول همدیگر و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش و با نظمی مطلق و در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن.
پ - انسان های این عالم با انسان های آن شش عالم یکی نیستند بلکه جملگی انسان های این هفت عالم بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه، اعضای خانواده خودی و بنیادی و ملکوتی یا آسمانی هر کدام از افراد انسانی اند که ده تا می باشند پنج تا مرد و پنج تا زن خودی.
ت - چرا این ده عضو در ده ( ۱۰ ) عالم و زیر سقف یا کف ده آسمان و روی ۱۰ کره زمین پشت سر هم و در طول همدیگر به ظهور و پیدایش نمی رسند بلکه در هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین و در هفت شهر عشق ؟ پاسخ حقیقی این سوال نه در معارف وحیانی و حدیثی و روائی سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام قابل یافت و دست یابی می باشد و نه در معارف حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و نه معارف حاصل از شهودات ذوقانی و شوقانی عرفان دینی و نه در محتوای دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و از طریق تئوری تکاملی داروین هم نمی توان به پاسخ حقیقی این سوال دست یافت غیر از شناخت ابعاد پنهانی هر کدام از افراد انسانی بخصوص فرد خویش و آنهم نه ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ فهم ؛ عقل ؛ احساس ؛ فکر ؛ خیال ؛ وهم بلکه بعد نفسانی یعنی من یا خود.
داروینیسم اجتماعی SOCIAL DARWINISM :[اصطلاح جامعه شناسی] یکی از نظریه های تکامل اجتماعی که بر اهمیت تنازع یا جنگ بین گروهها یا جوامع به عنوان نیروی محرک پیشرفت تأکید می کند.
منبع https://rasekhoon. net