دارْوین، چارلز (۱۸۰۹ـ۱۸۸۲)(Darwin, Charles)
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
طبیعی دان انگلیسی. نظریۀ جدید تکاملرا توسعه داد و هم زمان با آلفرد راسل والاس، اصول انتخاب طبیعیرا پیشنهاد کرد. در مقام طبیعی دان با کشتی بیگلاز ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶ در امریکای جنوبی و جزایر گالاپاگوسبه سفر تحقیقاتی پرداخت که حاصل آن انتشار کتاب منشأ گونه ها از راه انتخاب طبیعی یا حفظ نژادهای مطلوب در تنازع بقا (۱۸۹۵) بود. این کتاب فرآیند تکامل را از طریق اصول انتخاب طبیعی توصیف کرد و به سبب عدم توافق با تفاسیر ظاهری سِفر پیدایشاز کتاب مقدس مناقشه های بسیاری برانگیخت. نظریۀ انتخاب طبیعیداروین به ایجاد گوناگونی در افراد یک جمعیت از طریق تولید مثل جنسی می پردازد. افرادی که دارای گوناگونی ساختار وراثتی اند، در مقایسه با سایر افراد سازش بهتری با محیط پیدا می کنند و احتمال بقا و زادآوری آن ها بیشتر است. درنتیجه، خصوصیات مطلوب را به زاده های خود نیز منتقل می کنند. ساختار وراثتی نسل بعدی نسبت به نسل قبلی متفاوت خواهد بود و این امر زمینه ساز تکامل است. داروین از پرداختن به مسئلۀ تکامل انسان اجتناب کرد و فقط در پایان کتاب منشأ گونه ها خاطرنشان کرد که «پرتو بیشتری بر خاستگاه و تاریخ انسان تابیده خواهد شد». هنگام انتشار منشأ انسان و انتخاب در رابطه با جنس(۱۸۷۱)، داروین استدلال کرد که انسان نیز مثل سایر جانداران تکامل یافته است. او درپی بحث و جدل دربارۀ نظریه اش برنیامد، ولی به زودی نظریاتش مورد توجه عموم قرار گرفت. به زودی رسانه های عمومی مقاله هایی در باب «حلقۀ مفقوده» بین انسان و میمون منتشر کردند. بنا به دیدگاه داروین، ماده ها یا نرهایی که جفت گیری را برمی گزینند، شکلی از انتخاب طبیعی را دنبال می کنند که منجر به تکامل می شود. تا همین اواخر زیست شناسان از این بخش نظریۀ داروین حمایت چندانی نمی کردند، ولی امروزه این نظریه پیروانی دارد. داروین در منشأ گونه ها نظریه های پیشین دربارۀ تکامل، ازجمله مانند نظریۀ طبیعی دان فرانسوی، ژان لامارک، را رد کرد. او خود نقش کمی در این بحث و جدل ها داشت، ولی کتابش با نام منشأ انسان (۱۸۷۱) به مباحثی در الهیات دامن زد که دانشمند انگلیسی، تامس هاکسلی، و جانورشناس آلمانی، ارنست هِکِل، آن ها را رهبری می کردند. تحقیقات داروین نقطۀ عطف بسیاری از علوم، ازجمله انسان شناسی زیستیو دیرین شناسی، بود. پیش از سفر بیگل، داروین نیز مانند دیگران اعتقادی به جهش پذیریگونه ها نداشت. او در امریکای جنوبی بقایای سنگوارۀ پستاندار غول پیکر تنبلو سایر جانورانی را مشاهده کرد که منقرض شده اند. همچنین، در جزایر گالاپاگوس کلنی ای از فینچ هایافت و توانست آن ها را حداقل به چهارده گونۀ مشابه تقسیم کند. هیچ یک از این گونه ها در سرزمین اصلی یافت نمی شدند. برای داروین روشن بود که یک نوع از آن ها باید از امریکای جنوبی تا جزایر مذکور سفری طولانی کرده باشد و سپس، به انواع متعدد دیگر تکامل یافته باشد، اما چگونگی این رویداد را درنمی یافت. دو سال پس از بازگشت از این سفر، اثر مالتوسبا نام رساله ای در باب اصول جمعیترا خواند. مالتوس در این رساله پیشنهاد کرده بود که جمعیت انسان سریع تر از آن رشد می کند که بتوان غذای کافی برایش فراهم کرد و لازم است از طریق جنگ یا بلای طبیعی از رشد جمعیت کاسته شود. داروین پی برد که اصلی مشابه ممکن است برای جمعیت های حیوانی نیز صادق باشد. داروین در موارد متعدد دیگر، ازجمله سازوکار های لقاحدر گیاهان، رده بندی کشتی چسب ها، و تشکل صخره های مرجانی، به کشفیاتی دست یافت. او برای نخستین بار بین صخره های مرجانی و جزایر آتشفشانی رابطه ای پیشنهاد کرد. دیدگاه های او به صورت نظریۀ اولیه ای در شکل گیری جزیرۀ مرجانیحلقویهمچنان مقبول است. داروین هرگز ندانست چه چیز موجب پدیدآمدن خصوصیات سودمند جدید در جانوران و گیاهان می شود، زیرا از وراثت و جهش چیزی نمی دانست. عجیب آن که تحقیق کلیدی دربارۀ وراثت را دانشمند اتریشی، گرگور مندل، در زمان حیات داروین صورت داده و نتایج آن را در ۱۸۶۵ منتشر کرده بود. به تحقیقات مندل تا ۱۹۰۰ توجهی نشد. داروین گرایی نو (نئوداروینیسم)نظریۀ امروزی تکامل است که ترکیبی از نظریۀ داروین و نظریۀ وراثت، مبتنی بر تحقیقات مندل، است. منشأ گونه ها همچنین مخالف نظریه های پیشین در زمینۀ تکامل، مانند نظریه های طبیعی دان فرانسوی، ژان باپتیست لامارک، بود. بنا به دیدگاه لامارک، ساختارهایی که در طول زندگی جاندار تغییر می یابند، در زاده های آن نیز دیده می شوند. لامارک ازجمله اعتقاد داشت که زرافه برای رسیدن به برگ های درختان گردن خویش را می کشد و درنتیجه، زاده هایی با گردن درازتر پدید می آیند. به عکس، از دید داروین، زرافه ها متفاوت اند و برخی گردن های درازتری دارند. در صورت تغییر شرایط آب و هوایی و کاهش غذا، زرافه هایی که خصوصیت گردن دراز را به ارث برده اند باقی می مانند و بیش از زرافه های دارای گردن کوتاه تولید مثل می کنند. داروین در شروزبریزاده شد و نوۀ اراسموس داروینبود. در ادینبورگپزشکی و در کیمبریج الهیات خواند. نخستین کتابش یادداشت های پژوهش های زمین شناسی و تاریخ طبیعی کشورهای گوناگون در مسافرت با کشتی بیگل(۱۸۳۹) بود. تا ۱۸۴۶، کلیات نظراتش را طی رساله ای گسترش داد، ولی هشت سال، که طی آن به مطالعۀ کشتی چسب ها پرداخت، این نظریه را رها کرده بود. در ۱۸۵۸، گزارش علمی اِی آر والاسرا دریافت کرد که در واقع صورت دیگری از نظریۀ تکاملی او بود. این امر سبب شد که به نشر نظریه اش اقدام کند.
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
دارْوین، چارلز
طبیعی دان انگلیسی. نظریۀ جدید تکاملرا توسعه داد و هم زمان با آلفرد راسل والاس، اصول انتخاب طبیعیرا پیشنهاد کرد. در مقام طبیعی دان با کشتی بیگلاز ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶ در امریکای جنوبی و جزایر گالاپاگوسبه سفر تحقیقاتی پرداخت که حاصل آن انتشار کتاب منشأ گونه ها از راه انتخاب طبیعی یا حفظ نژادهای مطلوب در تنازع بقا (۱۸۹۵) بود. این کتاب فرآیند تکامل را از طریق اصول انتخاب طبیعی توصیف کرد و به سبب عدم توافق با تفاسیر ظاهری سِفر پیدایشاز کتاب مقدس مناقشه های بسیاری برانگیخت. نظریۀ انتخاب طبیعیداروین به ایجاد گوناگونی در افراد یک جمعیت از طریق تولید مثل جنسی می پردازد. افرادی که دارای گوناگونی ساختار وراثتی اند، در مقایسه با سایر افراد سازش بهتری با محیط پیدا می کنند و احتمال بقا و زادآوری آن ها بیشتر است. درنتیجه، خصوصیات مطلوب را به زاده های خود نیز منتقل می کنند. ساختار وراثتی نسل بعدی نسبت به نسل قبلی متفاوت خواهد بود و این امر زمینه ساز تکامل است. داروین از پرداختن به مسئلۀ تکامل انسان اجتناب کرد و فقط در پایان کتاب منشأ گونه ها خاطرنشان کرد که «پرتو بیشتری بر خاستگاه و تاریخ انسان تابیده خواهد شد». هنگام انتشار منشأ انسان و انتخاب در رابطه با جنس(۱۸۷۱)، داروین استدلال کرد که انسان نیز مثل سایر جانداران تکامل یافته است. او درپی بحث و جدل دربارۀ نظریه اش برنیامد، ولی به زودی نظریاتش مورد توجه عموم قرار گرفت. به زودی رسانه های عمومی مقاله هایی در باب «حلقۀ مفقوده» بین انسان و میمون منتشر کردند. بنا به دیدگاه داروین، ماده ها یا نرهایی که جفت گیری را برمی گزینند، شکلی از انتخاب طبیعی را دنبال می کنند که منجر به تکامل می شود. تا همین اواخر زیست شناسان از این بخش نظریۀ داروین حمایت چندانی نمی کردند، ولی امروزه این نظریه پیروانی دارد. داروین در منشأ گونه ها نظریه های پیشین دربارۀ تکامل، ازجمله مانند نظریۀ طبیعی دان فرانسوی، ژان لامارک، را رد کرد. او خود نقش کمی در این بحث و جدل ها داشت، ولی کتابش با نام منشأ انسان (۱۸۷۱) به مباحثی در الهیات دامن زد که دانشمند انگلیسی، تامس هاکسلی، و جانورشناس آلمانی، ارنست هِکِل، آن ها را رهبری می کردند. تحقیقات داروین نقطۀ عطف بسیاری از علوم، ازجمله انسان شناسی زیستیو دیرین شناسی، بود. پیش از سفر بیگل، داروین نیز مانند دیگران اعتقادی به جهش پذیریگونه ها نداشت. او در امریکای جنوبی بقایای سنگوارۀ پستاندار غول پیکر تنبلو سایر جانورانی را مشاهده کرد که منقرض شده اند. همچنین، در جزایر گالاپاگوس کلنی ای از فینچ هایافت و توانست آن ها را حداقل به چهارده گونۀ مشابه تقسیم کند. هیچ یک از این گونه ها در سرزمین اصلی یافت نمی شدند. برای داروین روشن بود که یک نوع از آن ها باید از امریکای جنوبی تا جزایر مذکور سفری طولانی کرده باشد و سپس، به انواع متعدد دیگر تکامل یافته باشد، اما چگونگی این رویداد را درنمی یافت. دو سال پس از بازگشت از این سفر، اثر مالتوسبا نام رساله ای در باب اصول جمعیترا خواند. مالتوس در این رساله پیشنهاد کرده بود که جمعیت انسان سریع تر از آن رشد می کند که بتوان غذای کافی برایش فراهم کرد و لازم است از طریق جنگ یا بلای طبیعی از رشد جمعیت کاسته شود. داروین پی برد که اصلی مشابه ممکن است برای جمعیت های حیوانی نیز صادق باشد. داروین در موارد متعدد دیگر، ازجمله سازوکار های لقاحدر گیاهان، رده بندی کشتی چسب ها، و تشکل صخره های مرجانی، به کشفیاتی دست یافت. او برای نخستین بار بین صخره های مرجانی و جزایر آتشفشانی رابطه ای پیشنهاد کرد. دیدگاه های او به صورت نظریۀ اولیه ای در شکل گیری جزیرۀ مرجانیحلقویهمچنان مقبول است. داروین هرگز ندانست چه چیز موجب پدیدآمدن خصوصیات سودمند جدید در جانوران و گیاهان می شود، زیرا از وراثت و جهش چیزی نمی دانست. عجیب آن که تحقیق کلیدی دربارۀ وراثت را دانشمند اتریشی، گرگور مندل، در زمان حیات داروین صورت داده و نتایج آن را در ۱۸۶۵ منتشر کرده بود. به تحقیقات مندل تا ۱۹۰۰ توجهی نشد. داروین گرایی نو (نئوداروینیسم)نظریۀ امروزی تکامل است که ترکیبی از نظریۀ داروین و نظریۀ وراثت، مبتنی بر تحقیقات مندل، است. منشأ گونه ها همچنین مخالف نظریه های پیشین در زمینۀ تکامل، مانند نظریه های طبیعی دان فرانسوی، ژان باپتیست لامارک، بود. بنا به دیدگاه لامارک، ساختارهایی که در طول زندگی جاندار تغییر می یابند، در زاده های آن نیز دیده می شوند. لامارک ازجمله اعتقاد داشت که زرافه برای رسیدن به برگ های درختان گردن خویش را می کشد و درنتیجه، زاده هایی با گردن درازتر پدید می آیند. به عکس، از دید داروین، زرافه ها متفاوت اند و برخی گردن های درازتری دارند. در صورت تغییر شرایط آب و هوایی و کاهش غذا، زرافه هایی که خصوصیت گردن دراز را به ارث برده اند باقی می مانند و بیش از زرافه های دارای گردن کوتاه تولید مثل می کنند. داروین در شروزبریزاده شد و نوۀ اراسموس داروینبود. در ادینبورگپزشکی و در کیمبریج الهیات خواند. نخستین کتابش یادداشت های پژوهش های زمین شناسی و تاریخ طبیعی کشورهای گوناگون در مسافرت با کشتی بیگل(۱۸۳۹) بود. تا ۱۸۴۶، کلیات نظراتش را طی رساله ای گسترش داد، ولی هشت سال، که طی آن به مطالعۀ کشتی چسب ها پرداخت، این نظریه را رها کرده بود. در ۱۸۵۸، گزارش علمی اِی آر والاسرا دریافت کرد که در واقع صورت دیگری از نظریۀ تکاملی او بود. این امر سبب شد که به نشر نظریه اش اقدام کند.
wikijoo: داروین،_چارلز_(۱۸۰۹ـ۱۸۸۲)