دارندگی. [ رَ دَ / دِ ] ( حامص ) بی نیازی. || تملک. || نگهداری و سرپرستی : مگر او دهد یادمان بندگی نماید بزرگی و دارندگی.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
نگهداری و سرپرستی
واژه نامه بختیاریکا
چقه به پیل زِیدِن حَر و حُور ( خر و خور ) رَهدِن
مترادف ها
ownership(اسم)
مالکیت، دارندگی
فارسی به عربی
ملکیة
پیشنهاد کاربران
دارندگی سرپرستی و پرستاری است نشاید که داریم چیزی دریغ ز دارنده لشکر و تاج و تیغ چو دارندگان ترا مایه نیست مر او را بگیتی چو من دایه نیست چنان بد که دارنده هر بامداد برفتی دوان از بر هفتواد ... [مشاهده متن کامل]
که دارنده و بر سر آرنده اوست زمین و زمان را نگارنده اوست بدو گفت کای مرد باهوش و باک پرستار دارنده یزدان پاک ماه گفت دارندگی کنم خورشید گفت دایگی کنم میبدی در سروده فردوسی و نظامی نیز دارنده آفتاب و دارای سپهر ، گرداننده است و دارنده نعش، نگه دارنده است دارای سپهر و اخترانش دارنده نعش و دخترانش نظامی. کجا داد بر نیک و بد دستگاه که دارنده آفتابست و ماه جز ایشان به بلخ اندرون نیست کس از آهنگ داران همینند بس ز دلها همه بیم بیرون کنید نیایش به دارای بیچون کنید که گویند دارا ی گیهان یکیست جز از بندگی کردنت رای نیست که دارای دارنده یزدان چه کرد ز دشمن چگونه برآورد گرد فردوسی نخست از جهان آفرین کرد یاد که دانای رازست و دارای داد گرشاسپنامه همچنین دارنده پارسی قیم است