دارس

لغت نامه دهخدا

دارس. [ رِ] ( ع ص ) محوکننده رسوم و آداب. ( اقرب الموارد ). || خواننده کتاب. ( اقرب الموارد ). || حایض. ( منتهی الارب ). زنیکه در حال عادت ماهانه باشد. || آنکه درس خواند. ( عیون الانباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کهنه فرسوده
محو کنند. رسوم و آداب

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کهنه ، فرسوده .

فرهنگ عمید

کهنه سازنده، ناپدیدکننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس