داردار. ( اِ ) کنایت از دیر پاییدن و ثبات و پایداری. ( برهان ). || در تداول امروز: بانگ و فریاد و سر و صدا. || آدم پرشور و شر. ( لغات محلی شوشتر - خطی ). || ( فعل امر ) تأکید در امر بداشتن. ( لغات محلی شوشتر ).
فرهنگ فارسی
کنایت از دیر پاییدن و ثبات و پایداری
فرهنگ معین
(ق مر. ) درنگ و کندی در انجام کار.
فرهنگ عمید
دادوفریاد، سروصدا، جاروجنجال. * داردار کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه] دادوفریاد کردن، سروصدا راه انداختن. ۱. صبر کردن، درنگ کردن. ۲. جنگ و هیاهو.