داربزین

لغت نامه دهخدا

داربزین. [ ب َ ]( اِ ) رجوع به دارابزین ، دارآفرین و دارافزین شود.

فرهنگ عمید

=دارافزین

پیشنهاد کاربران

دار بزین= دست آویز ، چیزی که جهت قرار و استقرار ومحکم ایستادن دست در آن زنند.
گفت: مولانا آنجا هیچ دار بزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند وبگذرند. گفت: نه
رساله دلگشا عبید زاکانی

بپرس