داربر

لغت نامه دهخدا

داربر. [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) مرغی است سبزرنگ که درختان را به منقار سوراخ کند آن را به شیرازی دارنمک خوانند. ( برهان ). و رجوع به دارکوب شود.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) پرندهایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها ( باستثنای استرالیا ) زندگی میکند . پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک .

فرهنگ عمید

=دارکوب

فرهنگستان زبان و ادب

{yarder} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] دستگاهی متشکل از یک یا چند دوّار برای انتقال چوب از پای کُنده به انبارگاه
{timber mill} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] ماشین برش در کارخانۀ چوب بُری

پیشنهاد کاربران

بپرس