دارا از امیرزادگان خاندان آل زیار است. در منابع اولیه نام دارا از خاندان زیاری را به صورتی پراکنده آورده اند. در برهه ای مشخصاً فرزند قابوس بن وشمگیر، چهارمین امیر آل زیار است، و در برهه ای دیگر به فرمانروایی قلاع زیاری در طبرستان دست می یابد و میان سال های ۴۳۶ تا ۴۴۱ هجری امیر زیاریان است.
... [مشاهده متن کامل]
دارا پسر قابوس از ملازمان امیر سامانی بود. او پس از تسلط قابوس بر قلمرو زیاری، مدتی زیر نظر پدرش در طبرستان حکومت کرد؛ ولی اختلاف با پدر، منجر به پناه بردنش به محمود غزنوی شد. سلطان محمود پس از قتل قابوس، او را نامزد امارت آل زیار نمود؛ ولی منوچهر، برادر دارا، این فرصت را بدو نداد و توانست موقعیت خود را به عنوان امیر زیاریان تثبیت کند. دارا پس از آن در دربار غزنوی باقی ماند و در جلسات سلطان محمود، هم نشین وی بود، تا آن که سلطان وی را به خاطر گستاخی در مجالس محبوس ساخت. پس از این ادامهٔ زندگی دارا در هاله ای از ابهام قرار دارد و مورخان معاصر سناریوهای مختلفی برای آن در نظر گرفته اند.
برخی درگذشت او را در زندان محمود غزنوی دانسته و مشکل را در این می دانند که انوشیروان، ششمین امیر زیاری، به دارا ملقب بوده. عده ای دیگر دارایی که در منابع به حکومت رسیده را همان فرزند قابوس دانسته اند که پس از مرگ انوشیروان، به طبرستان بازگشته و میان سال های ۴۳۶ تا ۴۴۱ هجری در قلاع زیاری به جانشینی انوشیروان، بر تختگاه زیاریان نشسته است. همچنین گمانه هایی از یکی بودن دارا و اسکندر، پدر کیکاووس، وجود دارد.
پدر دارا، قابوس بن وشمگیر، از ابتدای حکومت مورد حمایت دولت قوی تر سامانیان قرار داشت. قابوس بعد از شکستی که از عضدالدوله دیلمی، حاکم دودمان بوییان، خورد به دربار سامانیان پناه برد و ۱۸ سال به دور از حکومت و به قصد لشکرکشی به سر برد. وی فقط یک بار به پشتیبانی از سامانیان به گرگان حمله کرد که موفق به شکست لشکریان بویی نشد. بعد از ۱۸ سال فترت، بالاخره قابوس توانست به قدرت بازگردد ولی در این هنگام دربار سامانی رو به افول نهاده بود و غزنویان به رهبری سلطان محمود غزنوی قدرتمند می شدند
غزنویان از نیمه دوم حکومت زیاریان وارد عرصه سیاسی ایران شدند. اولین باری که غزنویان به عنوان یک قدرت با آل زیار ارتباط برقرار کردند، در زمان فترت قابوس بود. سبکتکین در نیشابور با قابوس ملاقات کرد و شیفته کمال و ادب وی شد و تصمیم گرفت که به او در پس گرفتن حکومت کمک کند. اما سبکتکین با مشکلاتی که برایش در بلخ پیش آمد نتوانست به قول خود عمل کند. حتی وی فرمان کمک به قابوس را با ده هزار لشکر صادر کرده بود، ولی عجل فرصت این اتحاد را نداده و او درگذشت. بعد از سبکتکین، سلطان محمود به قدرت رسید که با مشکلات داخلی و درگیری های درون خاندانی مواجه بود و توان کمک به قابوس را نیافت. قابوس بعد از اینکه توانست قدرت را با کمک طرفدارانش به دست آورد، با محمود از در دوستی وارد شد به ویژه که آن دو شباهت های زیادی بهم داشتند از جمله اینکه هر دو پیرو سرسخت تسنن و مخالف آیین اسماعیلیه بودند و هر دو اهل علم و ادب بودند.
... [مشاهده متن کامل]
دارا پسر قابوس از ملازمان امیر سامانی بود. او پس از تسلط قابوس بر قلمرو زیاری، مدتی زیر نظر پدرش در طبرستان حکومت کرد؛ ولی اختلاف با پدر، منجر به پناه بردنش به محمود غزنوی شد. سلطان محمود پس از قتل قابوس، او را نامزد امارت آل زیار نمود؛ ولی منوچهر، برادر دارا، این فرصت را بدو نداد و توانست موقعیت خود را به عنوان امیر زیاریان تثبیت کند. دارا پس از آن در دربار غزنوی باقی ماند و در جلسات سلطان محمود، هم نشین وی بود، تا آن که سلطان وی را به خاطر گستاخی در مجالس محبوس ساخت. پس از این ادامهٔ زندگی دارا در هاله ای از ابهام قرار دارد و مورخان معاصر سناریوهای مختلفی برای آن در نظر گرفته اند.
برخی درگذشت او را در زندان محمود غزنوی دانسته و مشکل را در این می دانند که انوشیروان، ششمین امیر زیاری، به دارا ملقب بوده. عده ای دیگر دارایی که در منابع به حکومت رسیده را همان فرزند قابوس دانسته اند که پس از مرگ انوشیروان، به طبرستان بازگشته و میان سال های ۴۳۶ تا ۴۴۱ هجری در قلاع زیاری به جانشینی انوشیروان، بر تختگاه زیاریان نشسته است. همچنین گمانه هایی از یکی بودن دارا و اسکندر، پدر کیکاووس، وجود دارد.
پدر دارا، قابوس بن وشمگیر، از ابتدای حکومت مورد حمایت دولت قوی تر سامانیان قرار داشت. قابوس بعد از شکستی که از عضدالدوله دیلمی، حاکم دودمان بوییان، خورد به دربار سامانیان پناه برد و ۱۸ سال به دور از حکومت و به قصد لشکرکشی به سر برد. وی فقط یک بار به پشتیبانی از سامانیان به گرگان حمله کرد که موفق به شکست لشکریان بویی نشد. بعد از ۱۸ سال فترت، بالاخره قابوس توانست به قدرت بازگردد ولی در این هنگام دربار سامانی رو به افول نهاده بود و غزنویان به رهبری سلطان محمود غزنوی قدرتمند می شدند
غزنویان از نیمه دوم حکومت زیاریان وارد عرصه سیاسی ایران شدند. اولین باری که غزنویان به عنوان یک قدرت با آل زیار ارتباط برقرار کردند، در زمان فترت قابوس بود. سبکتکین در نیشابور با قابوس ملاقات کرد و شیفته کمال و ادب وی شد و تصمیم گرفت که به او در پس گرفتن حکومت کمک کند. اما سبکتکین با مشکلاتی که برایش در بلخ پیش آمد نتوانست به قول خود عمل کند. حتی وی فرمان کمک به قابوس را با ده هزار لشکر صادر کرده بود، ولی عجل فرصت این اتحاد را نداده و او درگذشت. بعد از سبکتکین، سلطان محمود به قدرت رسید که با مشکلات داخلی و درگیری های درون خاندانی مواجه بود و توان کمک به قابوس را نیافت. قابوس بعد از اینکه توانست قدرت را با کمک طرفدارانش به دست آورد، با محمود از در دوستی وارد شد به ویژه که آن دو شباهت های زیادی بهم داشتند از جمله اینکه هر دو پیرو سرسخت تسنن و مخالف آیین اسماعیلیه بودند و هر دو اهل علم و ادب بودند.