بدویست کیهان خرم بپای
همو دادگستر به هر دو سرای.
فردوسی.
هر آن شاه کو دادگستر بودبه هر دو جهان شاه سرور بود.
فردوسی.
بشد بخت ایرانیان کندروشد آن دادگستر جهان دیده زو.
فردوسی.
شه عالم عادل دادگسترکه بی چاکر او نیابی دیاری.
فرخی.
ملک بوسعید آفتاب سعادت جهاندار و دین پرور و دادگستر.
فرخی.
چو گفت این سخن دادگسترعزیزنگفتند دیگر در این باب چیز.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
بیندیش تا چیست مردم که او راسوی خویش خواند ایزد دادگستر.
ناصرخسرو.
دستور دادگستر سلطان دادورزمسعودسعد ملکت سلطان کامگار.
سوزنی.
تا حشر فذلک بقا بادتوقیع تو دادگستران را.
خاقانی.
پادشاه عالم عادل دادگستررعیت پرور. ( سندبادنامه سمرقندی ص 342 ). و پادشاه را هفت وزیر شایسته بود هر یک کامل و عاقل و ناصح و فاضل و ملک پرور و دادگستر. ( سندبادنامه ص 78 ). پادشاه میمون عالم عادل دادگستر دین پرور. ( سندبادنامه ص 342 ).بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید.
حافظ.
|| نام خدای عز و جل. ( برهان ) : مگر دادگستر ببخشایدم
مگر ز آتش تیز نگزایدم.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
ولیکن حکمتش گر تو ندانی روا باشد که داند دادگستر.
ناصرخسرو.
|| دل که به عربی قلب گویند. ( برهان ).