دادورز

لغت نامه دهخدا

دادورز. [ دادْ وَ ] ( نف مرکب ) که عدل ورزد. که داد کند. دادگر. دادور :
دو پرورده شاه بدخواه سوز
یکی دادورز و یکی دین فروز.
اسدی.
دستور دادگستر سلطان دادورز
مسعودسعد ملکت سلطان کامکار.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

که عدل ورزد

فرهنگ عمید

آن که عدل ورزد و عدل وداد کند، دادگر.

پیشنهاد کاربران

دادورز�: مامور اجرای احکام
دادورزیا مامور اجرای احکام در�حقوق�ایران به شخصی دولتی گفته می شود که به دستور مقام قضایی مسئولیت اجرای مفاد و مندرجات اجرائیه� ی دادگاه�یا اداره ثبت اسناد و املاک کشور را بر عهده دارد. ( منبع: بهرام بهرامی کتاب اجرائیات احکام مدنی )

بپرس