دادرک

لغت نامه دهخدا

دادرک. [ دَ رَ ] ( اِمصغر ) برادر کوچک. برادرک.

دادرک. [ دَ رَ ] ( اِخ ) لقب نجم الدین از درویشان نقشبندی مرید خواجه بهاالدین نقشبند : حضرت خواجه ما قدس اﷲ روحه توجه به مولانا نجم الدین دادرک کوفینی کردند. ( انیس الطالبین ص 78 نسخه خطی مؤلف ). تا حضرت خواجه از مولانا دادرک عفو فرمودند... و در خدمت ایشان مولانا دادرک بود... خواجه مولانا دادرک را با بعضی از درویشان فرمودند که بطرف آن خانه بروید. ( انیس الطالبین ص 78 ). خواجه مولانا دادرک را گفتند اگر تو ابتدا این را قبول میکردی حکمت بسیار بر تو ظاهر میشد مولانا دادرک قوی نادم شد. ( انیس الطالبین ص 79 ). ما را درویشی است در بخارا مولانا نجم الدین دادرک نام ، او را طلب نمائیم تا فردا نماز پیشین را بیاید. ( انیس الطالبین ص 139 ).

فرهنگ عمید

برادر کوچک.

پیشنهاد کاربران

بپرس