دیکشنری
مترجم
بپرس
دادرسی کردن
معنی انگلیسی
:
hear
,
try
,
judge
,
to judge
,
to try
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
دادرسی کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) قضاء. محاکمه کردن. اجرای قانون کردن. اجرای عدالت کردن.
فرهنگ فارسی
قضائ . محاکمه کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها