دادخواه شدن. [ خوا / خا ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در مقام دادخواهی برآمدن. در مقام عدالت جوئی برآمدن. از کسی نزد کسی شکایت بردن. رافع قصه گشتن : پیش خردمند شدم دادخواه از تن خوشخوار گنهکار خویش .ناصرخسرو.