دیکشنری
مترجم
بپرس
دادار کردن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
دادار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود. ( انجمن آرا ).
فرهنگ فارسی
کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها