داد سخن دادن


معنی انگلیسی:
expatiate, orate, to be most eloquent

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> داد سخن دادن
سخن رانی کردن؛ توضیح زیاد دادن
مثال:
پسرعمو آنجا چنان داد سخن داده بود که نگو و نپرس.

پیشنهاد کاربران

درود
برخی معانی بالا ( سخن رانی کردن؛ توضیح زیاد دادن، حق سخن گفتن ) درست نیست
داد چیزی ( کاری ) را دادن به معنای �حق آنرا به درستی گذاردن و ادا کردن�، �از عهده آن به خوبی برآمدن� است.
ترکیبات مشابه �داد سخن دادن� را در جاهای دیگر شاهنامه داریم: مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

�داد جنگ دادن ) = فراوان ز رستم گرفتند یاد / کجا داد هر جای در جنگ داد ( شاهنامه خالقی، ج 3: صفحه 143، بیت: 602 )
�داد مردی دادن� �ز زین برگرفتش بکردار باد/ بزد بر زمین داد مردی بداد � ج1: ص143، بیت 876
بنابراین سخن امیرحسین خان سیاوشی درست تر می نماید.

سحر حلال راندن ؛ کنایه از جادوگری در سخن گفتن. داد سخن دادن بشایستگی. با بیان سحرآمیز سخنرانی کردن. بشیوایی و رسایی شگفت انگیز شعر و سخن گفتن :
دریغ تنگ مجال است و برنمی آید
که راندمی بثنای خلیفه سحر حلال.
خاقانی.
حق سخن گفتن

بپرس